PaleTena

توی جایی بین ابرها...
          یه پسر بود که بهش میگفتم خورشید...
          اون خورشید من بود و منم ایکاروس اون...
          برخلاف قوانین من عاشق اون شدم و اون عاشق من...
          قرار بود طبق افسانه ها اون به بالهای من بتابه و من سقوط کنم...
          قرار بود باعث مرگ من و شیون مردم یونان بشه...
          اما آیا افسانه ها همیشه حقیقتو میگن؟
          ********
          هی دوستم.
          ممنان میشوم اگه یه داستان یک تازه کار نگاهی کنی.
          موضوع متفاوته و نمونش توی واتپد نیست.
          پسسسس.
          با تچکر.
          =‌)
          https://my.w.tt/HitDuobkwX
          

reihaneh1908

های لاولی
          
          خوشحال میشم یه نگاهی به استوریم بندازی
          یه داستان علمی تخیلی_عاشقانه که مطمعنم ازش خیلی خوشت میاد
          هرکی خونده گفته داستان جدیدی داره و بهن اطمینان میدم گه اوانا خبر ندارن که حتی قراره چه اتفاقاتی تو این بوک بیوفته
          
          
          داستانیه که پره فرازو نشیبه
          پر از اتفاقات بد و خوب
          پر از ترسا و آرامشا
          و همچنین که زامبی ها هم نقش زیادی توش 
          
          
          
          
          داستان درباره ی آخر الزمان زامبیه که یه زوج لزبین سختی های زیادی توش میکشن
          
          
          رتبه هایی که قراره با تو به بهتراشم دست پیدا کنیم
          Boyxboy     17 out of 137 stories
          Gay   18 out of 169 stories
          Sad   3  out of 29 stories
          Lovestory  2   out of 22 stories
          Girlxgirl     1   out of 16  stories
          Fun  1   out of 16 stories
          Lesbian 1   out of 19 stories
          
          ممنون میشم مقدمه رو هم بخونی تا بیشتر دستگیرت بشه
          
          https://my.w.tt/G3lYuEwfoR