sevioxa
اینجا رو میبینی که انگار توش گرد مرده پاشیدن؟ ما اینجا زندگی کردیم، بزرگ شدیم، دل بستیم و شکستیم. بزرگترین ضربههارو خوردیم. اینجا رو میبینی که انگار وجود نداره؟ مردم روی سر جوونها دست میکشن و میگن که وقتشه زخمهاشون رو کنار بگذارن و ازشون میپرسن از چی گذر کردن؟ مارو ببین، ما نسلی هستیم که مشکلاتمون اینجا بوده. کی روش میشه بگه؟ تا ابد توی سینه ی خودمون میمونه. به غمگینیِ همین بورد به یادِ پارسای منفورِ بیست و یک ساله. که تا ابد کسی این دست نوشتههاش رو نمیبینه. پارسا بالاخره آرامش داره.