hyunlix_hera

داستانی از پسر گناهکار به اسم لی فلیکس که عاشق فرشته و پسر کلیسا، هوانگ هیونجین میشه."
          ─ ✩ "کلیسایی که روزی برایش حکم بهشت را داشت، حالا به ویران‌سرایی بدل شده بود. جایی سیراب از گناه، سیاه همچون طوفان‌های آسمان، و آکنده از تاریکیِ درونش که در دل دیوارهای خوش‌تراش آن نقش بسته بود"
          
          - تو میتونی یک خدا باشی و من ستایشت کنم، اما این و میدونم که به دنیا اومدی تا دلیل مرگم باشی.
          - تا می‌تونی فرار کن...
          چون سایه‌ی سیاه و نفرین‌شده‌ی من، تا ابد روی سر تو... و این کلیسا... باقی می‌مونه.
          https://www.wattpad.com/story/393401937?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=hyunlix_hera

Noctsin

سلام شکوفه♡
          معذرت می‌خوام بابت مزاحمت؛
          این اولین فیکشنمه، اگه به ژانر معمایی و اکشن علاقه‌مندی شاید بتونه توجهت رو داشته باشه:
          
          https://www.wattpad.com/story/375391991?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Cinereouss

skz_fiction

سلام مهربون ببخشید که بدون اجازه اینجا پیام میزارم ؛)
          این اولین فیک ماعه و ممنون میشیم اگه دوست داشتین بهش سر بزنین ؛)
          https://www.wattpad.com/story/372309941?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=skz_fiction

silvii_i

@skz_fiction ♡حتما زیبا
Reply

hyunlix_hera

fa_mkv38

ممنان برای ووتات عزیز دلم
          امیدوارم داستانو دوس داشته باشی:') ♡

silvii_i

@fa_mkv38 خواهش میکنم عزیزم، موفق باشی♡︎
Reply