سلام .
عیدتون پیشاپیش مبارک . امیدوارم حال همگی خوب باشه و برای سال جدید و اهداف جدید هیجان داشته باشید.
من دوتا چپتر رو اینجا نصفه رها کردم . قصد این کار رو نداشتم و قرار بود خیلی زود ادامه اونها نوشته و گذاشته بشه ولی اتفاقات بدی که برام رخ داد باعث شد دستم به نوشتن نره. بارها خواستم تمومشون کنم ولی نتونستم . انگار روح و شوق نوشتنم رفته .
میدونم هرسال عید اینجا چپتر جدید میذاشتم ولی فکر نکنم امسال بتونم اینکار رو بکنم . حال خوبی ندارم و اگر بنویسم داستان رو خراب میکنم .
این دوتا چپتر رو مینویسم و نصفه ولشون نمیکنم .فقط نمی دونم کی.
خواستم این توضیح رو بدم چون وقتی آنلاین شدم پیام های زیادی دیدم که منتظر بقیه داستان هستن .
شما بهترین خواننده ها و دوستان مجازی دنیا هستید. امیدوارم بهترین ها براتون رقم بخوره ❤
امیدوارم سال جدید تا اینجا برات عالی بوده باشه و از اینجا به بعدش هم فوقالعاده بشه؛ این عیدی من به تو، الناز خوشقلم ;)
https://www.wattpad.com/story/321533356
هلو بستی،
میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ،
بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
و بعد یه سری به پارکی که زیام باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده ،
هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم ،
همینجاست
* کتاب رو به سمتت میگیرم
برای تویه ، میدونم چیز با ارزشی نیست ولی با عشق بهت میدمش:)
لاو یو❤
https://www.wattpad.com/story/305086937?