sope lover

از یک چیز مطمئنم؛ شاید اسمش رو بذاری خود شیفتگی، اما من فقط برای مهارت های خودم و وقت شما ارزش قائلم. میدونم بچم قراره دلت رو ببره پس بهش سر بزن. دیدن اسم اکانتت توی جمعمون خوشحالم میکنه. بعد از خوندن این فیک حس های زیادی سراغت میاد اما قطعا پشیمونی یکی از اونا نیست!
          I think you'd like this story: " " by Evil_Queens3 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/373528674?utm_source=android&utm_medium=org.thunderdog.challegram&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Evil_Queens3

سلام بیوتییی حالت چطوره ؟ خسته نباشی ، اول اینکه لینک چنل تلگرام رو میشه بهم بدی و دو اینکه چرا بوک آنمون 2 نیست ؟:(((

پارت اخر انتخاب اشتباه اپ شد :>

امشب منتظر بمونین قراره black dragon آپ بشه ⁦(⁠╥⁠﹏⁠╥⁠)⁩

یه جوری از پارت جدیدی که از (دزد دو رو ) اپ کردم حمایت نکردین که احساس میکنم هیچکس منتظر پارت بعدیش نیست ⁦ಠ⁠﹏⁠ಠ⁩
          گلبم گرفته 

آماده‌این برای پارت جدید ( دزد دو رو؟)

از فردا تا جمعه نمیرم سرکار 
          کارگاهای درسیم کنسل شد 
          تا یکشنبه هفته اینده امتحان ندارم 
          با خودم گفتم ( هویا این بهترین موقعیت برای درس خوندنه )
          ولی کور خوندم 
          این بهترین موقعیت برای فیک نوشتنهه

امروز یه نفر از من پرسید
          «چیکار میکنی آدما اینقدر مجذوب تو میشن؟ همه‌ی آدم‌های اطرافم همش اصرار میکنن که بیان پیش تو و حالا هم یکی از عزیزترین دانش‌اموزهام تو رو رفیق خودش میدونه و تو رو دوست داره»
          
          من فقط با یه لبخند تونستم بگم « نمیدونم!» 
          
          برگشت بهم گفت «لطفا با خواهرات هم اینقدر مهربون باش» 
          
          راستش بار اولی نبود که این حرف رو از اون طرف میشنیدم. از همونی که مدت‌ها پیش خواهرم باهاش خصوصی صحبت کرده‌. سعی میکردم اهمیت ندم؛ اما این بار فرق داشت‌. این بار چند بار به خواهرم نگاه کردم و برای بار دهم ازش پرسیدم
           « اگه کسی دیگه ای میتونست خواهرت باشه،منو انتخاب میکردی یا اون؟» 
          
          

+ واقعا چرا آدم‌ها حرف‌های خوب به همدیگه نمیزنن؟
          آره درست شنیدی، ″حرف‌های خوب″
          وقتی یک حرف خوب به طرف مقابلت بزنی از تو چیزی کم نمیشه اما اون آدم ... به اون آدم چیز زیادی اضافه میشه. حداقل روی چهره‌اش یک لبخند خاک‌خورده میشینه و توی چشم‌هاش آتیش بازی روشن میشه 
          میدونی؟ تو فقط یک ″حرف خوب″ میزنی اما اون آدم مقابل آیینه‌ای که خیلی وقت‌ها مشت‌هاشو از ناامیدی به اون میکوبید، می‌ایسته و از لای ترک‌های کوچک و بزرگش با خودش تکرار میکنه «من زیبا به نظر میرسم، من ارزش دارم،احتمالا دلم میخواد بیشتر زندگی کنم، من خوبم»
          این بار به بینی کمی بزرگش به چشم نمیاد بلکه به چشم‌های مشکیش میخنده،دست‌هاشو روی گونه‌های سرخش میزاره و لب‌هاش به لبخند عادت میکنن. 
          وقتی از سرکار برمیگرده،بیشتر به گربه‌ها توجه میکنه و ممکنه با اینکه نزدیکی بهشون رو دوست نداشته باشه ولی از دور براشون آواز میخونه.سنگینی کیفش رو یادش میره و‌همونطور که راه میره اونو با خودش تکون میده. به جای غر زدن درمورد روز طولانی‌اش با خودش فکر میکنه که خوبه بیکار نیست و میتونه خودش از پس خودش بربیاد 
          راستش ... 
          ″حرف خوب″ تمام ماجراست 
          

@jungluvrs گفتم یه بار دل اونایی که اسمات دوست دارن رو خوشحال کنم