های لاو
اگه دلت فیک های قشنگ و جذاب و تموم شده از کاپل جیکوک(کوکمین) میخواد به بوکم یه سر بزن
اونجا فیک های مختلفی رو معرفی میکنیم که همشون تموم شدس و ارزش خوندن رو دارن.
اگرم خودت فیکی سراغ داشتی خوشحال میشیم بهمون معرفی کنی.
مننظرتیم لاو❤️ پرپل یو❤️
Behi
https://www.wattpad.com/story/255971442
سلام. من ایوا هستم، یه فیکشن نویس ۲۳ ساله که برای پیشرفت توی نوشتن به توجهتون نیاز دارم.
ممنون میشم اگر تمایل داشتین به بوک هایرِث من سری بزنید❤️
خلاصه فیک: روایت دختری به نام آرو که زندانی عمارت یک قاتل اجارهای(جونگکوک) میشه!
بدون اینکه حتی دلیلش رو بدونه...
آرو، در انتهاییترین اتاق عمارت جونگکوک، از ترس به گریه افتاده بود و هر بار که صدای نعرههای پر درد مردی که انگار شکنجه میشد را میشنید، گریهاش اوج میگرفت.
لحظهای هم فکر سرنوشت مبهمش راحتش نمیگذاشت.
شاید او هم طعمهی ذخیرهای برای شکنجه شدن بود.
یا یک همخوابهی موقتی برای گذران شبهایش!
شاید هم قرار بود از او استفادهی بدتری کند.
آرو هیچوقت فکر نمیکرد صدای فریاد کسی که درد میکشد، چقدر میتواند زجرآور باشد. اما او فهمید، سکوت ناگهانی کسی که نعره میکشد، به مراتب ترسناکتر است.
با صدای گروم گروم قدمهایی که از پلهها بالا میآمد، به آرامی گوشهایش را رها کرد و نگاه وحشت زدهاش، به در دوخته شد.
قفل در که به صدا در آمد، اشک شوکهی آرو پایین چکید و مشتهای گره شدهاش را بیشتر به زمین فشرد.
این میتوانست واقعا آخر کار باشد!
هیولایی که طعمهی قبلیاش جان کنده بود و سراغ بعدی میرفت...
با باز شدن در، و هیبت سیاهی که در چهارچوب آن قد کشیده بود، آرو صورت وحشت زدهاش را بین زانوهایش پنهان کرد.
قدمهای جونگکوک، با بیقیدی به سمت دختر مچاله شدهی کنج دیوار کشیده شد.
میتوانست بفهمد دختر پایین پایش، چقدر مضطرب و غافلگیر است.
بیحرف، مماس زانوهای لرزانش روی دو پا نشست.
سرش را کج کرد و نگاه خیرهاش را به او دوخت.
آرو که در آن فضای محدود و نفس گیر، بین دیوار و قاتلش محاصره شده بود، حس میکرد نزدیک است که از ترس بالا بیاورد.
اما وقتی دست جونگکوک روی سرش نشست، تلنگری شد تا هیجان فرو خوردهاش را آزاد کند.
پس جیغ خفهای کشید و با پلکهای به هم فشردهاش، بیشتر به دیوار چسبید...
https://www.wattpad.com/story/170777440?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Eva_story&wp_originator=49HgBllP5%2BAsky6H0Z72UagF6sahBK1VTmo4Dud4217mOWLR4WDRvVcLpvmwqbrjNYXqr8FUG2nvah05obb3sszHIQB5ootJm8JsRfIDw8%2FbZuotKXmzxJV5mksMe1Cy
های لاولی، نویسنده این فنفیک تازه کارشو شروع کرده و واقعا به حمایت نیاز داره خوشحال میشم یه سر به فنفیکش بزنی و هواشو داشته باشی❤️
https://my.w.tt/tOzEn8hohbb
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.