indila-

Serendipity-34

shayllllin

kookieee77

های:)
          ببخشید مزاحم شدم
          اما..
          میخوام بدونم تا حالا درباره آیینه ها فکر کردی؟ عجیب ترین حرف ها راجبشون گفته شده و میشه.. در مورد اون چیز شیشه ای سفتی که تقریبا همه جا هست!
          چی باعث شده انقدر عجیب شن؟
          شاید بخوای جوابش و تو این بوک پیدا کنی
          
          https://www.wattpad.com/story/297423896?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=kookieee77&wp_originator=fcjNz0sspSwIKZLxTW7MhsLTpborkI4eQVQbWpn7hFS%2BcbalSanxYfFUhQW%2FIsLl7VB7iQg3CaYlZqabFzUJQ3z2evKfqP%2F1%2Bjtg0yh3Sg94mmCuDQ78wxbx1Mtg2Tw3

Lucifer_A_y

MarisaMahmoudi

●از این ترسیدی که عاشق یه قاتل شده باشی؟
          
          -ج...جلوتر نیا.
          
          ●یا از این ترسیدی که یه قاتل ، عاشقت شده باشه؟
          
          [یونمین]
          .
          .
          .
          .
          
          -چ...چرا داری بهم کمک میکنی؟
          
          ×خودمم نمیدونم ، من فقط میدونم نمیخوام حتی یه لحظه دیگه تو و جونگ کوک توی این قتلگاهی که شوگا براتون درست کرده بمونین.
          
          -مسخرس..ست . چی شش..ده کیم تهیونگ شی به فکر گروگان هاا..اش افتاده؟ 
          
          ×یه نگاه به زخم های تنت بندازی میفهمی . به خودت بیا جیمین ، شوگا قصد نداره زنده نگه داره . اون نجاتت نمیده.
          
          -ولی تو م...میخوای؟ .... نجاتمون بدی؟
          
          × بابت گذشته متاسفم من مجبور به انجامش بودم . اما فقط همین یه بار رو بهم اعتماد کن.
          
          -چچرا باید اعتماد کنم به..هت؟ 
          
          ×جیمین ، شاید دیگه نتونیم همدیگه رو ببینیم پس میخوام اینو رو خوب بفهمی تا بعد به جونگ کوکم بگی. من به اون بدی که شما فکر میکنین نیستم و شوگا به اون خوبی که تو فکر میکنی نیست . حتی خود من وقتی این روزا شوگا رو میبینم حس میکنم شیطان دوباره با جسم اون به زندگی برگشته ...
          
          -اوک..کی ، پ...س تو هم میشی ، دستیار شیطان .
          
          ×باشه ، بعدا میتونی تو خلوتت نفرینم کنی اما الان لطفا خودت و جونگ کوک رو از این جهنم نجات بده.
          
          
          »»——⍟——««
          
          
          های لاولی
          این بوک دوستمه با کاپل تهکوک و یونمین 
          ژانرشم اکشن/ دراما/ رمنس/ انگست / جنایی/ اسماته
          یه سر بزن پشیمون نمیشی ˙˚ʚ(´◡`)ɞ˚˙
          
          https://www.wattpad.com/story/278597034?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info℘_page=story_details_button℘_uname=Melikakooklover℘_originator=7Ry5764wK%2B9FvQasV34gl1uj89zaUOp1fZ9o%2BkCmmxtnaI0tkZZ%2BGRHyjMal1YQE3Vc0jSvpZbCVGVLmc9%2F81gJ%2B8YTaFzh0QxeE6paRH6aWX%2FjkvN75Pwk%2BFQghVw8%2F

Lucifer_A_y

سلام ببخش که مزاحم شدم فقط می خواستم این فیک رو که خودم ترجمه کردم رو بخونی و امیدوارم ازش خوشت بیاد.
          مطمئن باش پشیمون نمیشی
           https://www.wattpad.com/story/260112953?utm_source=android&utm_medium=org.thunderdog.challegram&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Lucifer_A_y&wp_originator=5s%2Bga21ApjoHFNAcW%2FwYB4RvuUm%2Fn3PlRcKKauicFlUGOBLMNhHIrB5cbwjFozgnLYuuRvjmuyCHP2z06LxIfpseoZR7ANVKJUOmnHxjnCCmdMB%2F6tNOzEGlf4SxdxXc

wowmelisa

یونگی، یک خون آشام قدرتمند و خشن.. 
          جیمین، یک گرگینه قدرتمند و مهربون.. 
          کوکی، آخرین نسل باقی مونده از بالکی ها.. 
          وی، عاشق همیشگی کوکی..
          نامجون، ولیعهدی دانا و در جست و جوی صلح..
          جین، گرگینه ای وطن فروش و رها از هر چهارچوب..
          جیهوپ، جادوگری زخم خورده از روزگار و سوخته در عشق یونگی..
          جاودان و خاموشی..
          عشق و نفرت..
          خون و آتش..
          ☄☄ به دنیای فیکشن من خوش اومدی ☄☄
          
          https://www.wattpad.com/story/250487414?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=wowmelisa&wp_originator=zZ8GE53xLbW5fnqcS9eeGyO1WmKOn7h3ty3NvivOS7tlvbMkdEweqMy4DveKhrFf4m4MO%2FAwY0EZu%2B7daMw%2FjE3vYWlQH3eNcaWdJtBCFWUiE92UYOwax0h2LaPPQ5zj