theWHITEstoryteller

دوستانم
          	شنبه‌ی گذشته دو چپتر ۵۱ و ۵۲ دست‌ها با هم منتشر شده. دقت کنید که یکیشون رو جا نذارید:>
          	https://www.wattpad.com/1461562861?utm_source=ios&utm_medium=postToProfile&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=theWHITEstoryteller

yalda95

@theWHITEstoryteller ممنونم نویسنده جان.  لطفا داستان تری رو هم پابلیش کن
Reply

booksbywhoever

"It was supposed to be a harmless prank call, right? But now she has a stalker. She can't shake the feeling that someone is always watching her."
          .
          .
          .
          .
          
          Anayza Cruz, a 19-year-old university student, thought a prank call with her friends would be just a bit of fun. But what started as a joke quickly turns into a nightmare when she realizes someone is following her every move.
          
          Caden Blackwood-a mafia heir, a professional hacker, and an enigmatic young man with dark secrets. One call changed his life the moment he heard Anayza's voice on the other end of the line. She became his new obsession, a toy to play his favorite cat-and-mouse game with.
          
          As Anayza's world spirals out of control, she can't deny the feelings she is developing for her stalker. What will happen when she learns the dark side of his world?
          
          Will she break free from Caden's grip, or will she be pulled under by the tide of fate?
          
          Dive into "Tide of Fate," a gripping tale of suspense, romance, and the relentless pull of destiny.
          
          https://www.wattpad.com/story/371660973?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=amiethystt

Seti656700

کیم تهیونگ و جىٔون‌ جونگکوک تو سن کودکی متهم به قتل عمد میشن و بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیدن وارد موسس اصلاح و تربیت که فرقی با زندان یا تیمارستان نداره میشن و چی میشه اونجا همدیگر  ملاقات کنن ؟
          
          -------------------------
          
          تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!
          
          
          I think you'd like this story: "Boy A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :)

theWHITEstoryteller

دوستانم
          شنبه‌ی گذشته دو چپتر ۵۱ و ۵۲ دست‌ها با هم منتشر شده. دقت کنید که یکیشون رو جا نذارید:>
          https://www.wattpad.com/1461562861?utm_source=ios&utm_medium=postToProfile&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=theWHITEstoryteller

yalda95

@theWHITEstoryteller ممنونم نویسنده جان.  لطفا داستان تری رو هم پابلیش کن
Reply

theWHITEstoryteller

MahCma

@theWHITEstoryteller از دیدنش واقعا خوشحال شدم 
Reply

kaaiisoo1288

@theWHITEstoryteller واقعیهههه؟؟؟واااای باورم نمیشههههسهسههسهسخخخس
Reply

kaaiisoo1288

@theWHITEstoryteller پشماااااااااام
Reply

Seti656700

-خوبی ؟
          +خوبم 
          -اینجوری به نظر نمی‌رسه 
          هومی زیر لب گفتم 
          -درد داری ؟
          سرم رو تکون دادم ، بلند شد و اومد کنار نشست دستش و گذاشت رو شونم 
          -زمان دردتو آروم می‌کنه 
          لبخند زدم و لبخندم گشادتر شد و بعد چند دقیقه به قهقهه ای افتادم 
          قهقهه ای که پر از درد بود
          مچاله شدم توی خودم و در حالی که چشمام پر بود گفتم :
          +کاش آدم وقتی ضربه می خوره نفهمه از کی بهش ضربه زده 
          -چرا ؟!
          +چون هميشه اگه ضربه انقدری قوی باشه که تورو از پا بندازه حتما از جانبِ کسی که خيلی بهت نزدیکه ، چون آدم‌های غریبه که نمیدونن به کجا بزنن از پا بیفتی! و اینکه تهش بفهمی از کسی ضربه خوردی که بارها بلندش کردی و بهت تکيه کرده تا ادامه بده ...دیگه بلند شدن خيلی خيلی سخت میشه
          
          -----
          
          I think you'd like this story: "My Gazelle" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370380218?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700

Serendipity13_6

          .             .   ✦⠀       ,         ⠀⠀⠀⠀⠀⠀.   .  ⠀ ⠀  *            ⠀⠀⠀⠀⠀* ⠀⠀⠀.          . ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀✦⠀
          .* سلام متاسفم از اینکه وارد مسیج بردت شدم .* خوشحال میشم به کتابم سر بزنید ₊˚⊹♡.         .                            •
            *⠀  ⠀       ⠀✦⠀      ‌‌‌‌۰                          •          ٫
                *                .
             ˚              .               。⋆                   ‌‌•.   ‌.       *
           .⠀ ⠀‍⠀‍⠀‍⠀‍⠀‍⠀‍⠀‍⠀‍⠀‍⠀‍⠀,
          
          https://www.wattpad.com/story/352314901?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=Serendipity13_6