خب... یه لحظه وایسین...
صد هزار؟
یعنی الان یه فیک کوچولو که ویکتور یه روز از روی عشق و بیخوابی و یهذره قاطی بودن نوشت، صد هزار بار دیده شده؟
چی بگم؟
یعنی اگه بخوام دقیق توضیح بدم حالمو، باید بگم دارم اینو مینویسم و همزمان یهجور هیجانزدهام، یهجور خجالتزده، یهجورم یه قاشق تا سکته فاصله دارم!
دوستان، رفقا، عزیزای دل…
مرسی که فیکمو خوندین، مرسی که از دیوونهبازیای شخصیتام استقبال کردین، مرسی که بعضیهاتون کامنت گذاشتین که خودم تا صبح باهاشون لبخند زدم.
بعضی وقتا فکر میکردم شاید دارم زیادی شلخته مینویسم، یا داستان زیادی خاصه، یا اصن کسی حال نمیکنه باهاش…
ولی شما اومدین و گفتین: "نه ویکتور، ادامه بده!"
و من ادامه دادم. با عشق. با ذوق. با شوق صدای قلبتون پشت کلمههاتون.
واقعاً نمیدونم چجوری قراره جبران کنم. شاید با یه فیک جدید؟ شاید با یه غافلگیری وسط داستان بعدی؟ شاید با یه تشکر خفن تو هر فصل؟
فقط اینو بدونین:
اگه فیک "منِ ویکتور" رسیده به صد هزار، دلیلش فقط یه چیزه: شما.
از اونایی که بیصدا اومدن و رفتن، تا اونایی که با یه کامنت دل منو لرزوندن، همهتون جای خاصی تو قلبم دارین.
و اینو قول میدم: تازه اول راهیم. فیکهای بعدی، قراره شما رو بیشتر بخندونه، بیشتر غافلگیر کنه، بیشتر دیوونه کنه!
پس آماده باشین… چون ویکتور هنوز کلی حرف واسه گفتن داره..✨
سلام بر شما دلبر زیبای من.....
من دارم یه فیکشن مینویسم با شرایط زیر:
◆ ژانر: اکشن، درام، فانتزی( روباه انساننما)، دوقلو( ورژن تهیونگ.)
◆ وضعیت: پایان یافته
◆ اسم فیکشن: Fox | midnight ( داخل پرفایلم هست دلبرم.)
خوشحال میشم بخوانی و ازم حمایت کنی دلبرم( برام ووت و نظر بذاری، و اگر ارزش داشت، فالوم کنی دلبرم♡~•°)
این حمایت، دوطرفه خواهد بود دلبر زیبای من♡~•°
منتظر ووت و نظرات زیبات هستم دلبر♡~•°
خب... یه لحظه وایسین...
صد هزار؟
یعنی الان یه فیک کوچولو که ویکتور یه روز از روی عشق و بیخوابی و یهذره قاطی بودن نوشت، صد هزار بار دیده شده؟
چی بگم؟
یعنی اگه بخوام دقیق توضیح بدم حالمو، باید بگم دارم اینو مینویسم و همزمان یهجور هیجانزدهام، یهجور خجالتزده، یهجورم یه قاشق تا سکته فاصله دارم!
دوستان، رفقا، عزیزای دل…
مرسی که فیکمو خوندین، مرسی که از دیوونهبازیای شخصیتام استقبال کردین، مرسی که بعضیهاتون کامنت گذاشتین که خودم تا صبح باهاشون لبخند زدم.
بعضی وقتا فکر میکردم شاید دارم زیادی شلخته مینویسم، یا داستان زیادی خاصه، یا اصن کسی حال نمیکنه باهاش…
ولی شما اومدین و گفتین: "نه ویکتور، ادامه بده!"
و من ادامه دادم. با عشق. با ذوق. با شوق صدای قلبتون پشت کلمههاتون.
واقعاً نمیدونم چجوری قراره جبران کنم. شاید با یه فیک جدید؟ شاید با یه غافلگیری وسط داستان بعدی؟ شاید با یه تشکر خفن تو هر فصل؟
فقط اینو بدونین:
اگه فیک "منِ ویکتور" رسیده به صد هزار، دلیلش فقط یه چیزه: شما.
از اونایی که بیصدا اومدن و رفتن، تا اونایی که با یه کامنت دل منو لرزوندن، همهتون جای خاصی تو قلبم دارین.
و اینو قول میدم: تازه اول راهیم. فیکهای بعدی، قراره شما رو بیشتر بخندونه، بیشتر غافلگیر کنه، بیشتر دیوونه کنه!
پس آماده باشین… چون ویکتور هنوز کلی حرف واسه گفتن داره..✨
دوباره سلام
میخواستم بگم تا وقتی سایلنت ریدرا ووت ندن پارت جدید اپ نمیشه
سین داره به ۸۰کا میرسه ولی ووتا بزور ۱۰کا شدن
من واقعا برای ادامه فیکشن انگیزه میخوام که بدونم خوشتون اومده یا نه.
از همه اونایی که همیشه ووت میدن و کامنت میذارن از الان عذرخواهی میکنم.
روی صحبتم با سایلنت ریدراس.
تا وقتی ووت دو پارت اخر بالای ۱۰۰نشه من اپ نمیکنم.
@thshsam الان وقت کردم حتی ۱۰کام نشدن،ینی حتی ⅛امم ووت نگرفته،وقتی ۵۰۰تا سین میگیره پارت،در بدترین حالت باید ۲۵۰تا ووت بگیره،اگه اکانه مورد علاقتون نیست بگین که بدونم اپش تموم شه یا نه
بچها جونی پارت جدید امادس فقط باید ادیتش کنم؛ولی متاسفانه سرما خوردم و اصلا نمیتونم ادیت کنم،خوشحال میشم براش یکم صبر کنین
دانشگاهم درسارو سنگین کرده برای همین اپ کمتر از قبل شده
ممنونم که درک میکنین3>
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.