LKOAVIE

سلام خوشحال میشم به بوکم سر بزنید و حمایتم کنید
          
           ژانر: عاشقانه تاریک / DDLB/ درام روانی/ اسمات 
          
          کاپل: چانبک / هونهان
          
          خلاصه داستان: وقتی پسری یاغی و بی‌پناه به نام بکهیون، با مردی مرموز و ددی‌طور به اسم چانیول روبه‌رو می‌شه، هیچ‌کدوم نمی‌دونن که این دیدار، زندگی هر دوشون رو زیر و رو می‌کنه.چانیول نمی‌تونه بدون بکهیون زندگی کنه…و برای داشتنش، راهی جز دزدیدنش نمی‌مونه.تو این خونه، امنیت یعنی تسلیم شدن…و عشق، یعنی زنده موندن وسط تاریکی.
          از طرف دیگه، سهون و لوهان، با رابطه‌ای پر از وابستگی و لطافت، نشون می‌دن عشق می‌تونه هزار چهره داشته باشه.
          
          ‌ دو داستان، دو عشق، یک درد مشترک:
          فرار از تنهایی.
          https://www.wattpad.com/story/371733476?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=LKOAVIE

exo_Bl_fiction

سلام عزیز قشنگم ✨️
          مرسی که خوندن فیکم رو شروع کردی و بهش ووت میدی
          این برام خیلی ارزشمنده❤️
          دوست دارم نظراتت رو بدونم این خیلی بهم کمک میکنه ک چه مثبت باشه چه منفی برام قابل احترامه
          امیدوارم قلمم رو دوست داشته باشی و به دلت بشینه تا توی بقیه مسیر خم همراهیم کنی ✨️❤️
          
          ممنونم که با خانواده کوچیکم پا گذاشتی :)

exo_Bl_fiction

@raa__raa___ ممنونم خوشگلم 
            مرسی از نگاه زیبات✨️❤️امیدوارم هر چه زود تر بقیه رو هم بخونی و دوستشون داشته باشی❤️✨️
Reply

till_lla

@yas_exowhale 
            سلام عزیزدلم  دیشب یکی از تک شاتاتو خوندم لذت بردم جالب بود . به نوشتن ادامه بده به زودی بقیه ی کارتم میام میخونم
Reply

Seti656700

پارک چانیول پسری بیست و چهارساله که عاشق برادر ناتنی خودش میشه و وقتی بکهیون متوجه احساسات عمیق چان به خودش میشه اون هر بار به شدت پس میزنه مهم نیست اون مرد چند بار می‌شکنه و چه زجری تحمل می‌کنه و بنظرتون چی میشه اگر توی تصادف چان وارد بدن معشوق بکهیون بشه ؟ می تونه از اون همه اتفاق جون سالم به در ببره ؟ می تونه به بدن خودش برگرده ؟
          و کلی سوال دیگه....
          
          ---------------------------------
          
          -خوبی؟
          +خوبم 
          -اینجوری به نظر نمی‌رسه 
          هومی زیر لب گفتم 
          -درد داری ؟
          سرم رو تکون دادم ، بلند شد و اومد کنار نشست دستش و گذاشت رو شونم 
          -زمان دردتو آروم می‌کنه 
          لبخند زدم و لبخندم گشادتر شد و بعد چند دقیقه به قهقهه ای افتادم 
          قهقهه ای که پر از درد بود
          مچاله شدم توی خودم و در حالی که چشمام پر بود گفتم :
          +کاش آدم وقتی ضربه می خوره نفهمه از کی بهش ضربه زده 
          -چرا ؟!
          +چون هميشه اگه ضربه انقدری قوی باشه که تورو از پا بندازه حتما از جانبِ کسی که خيلی بهت نزدیکه ، چون آدم‌های غریبه که نمیدونن به کجا بزنن از پا بیفتی! و اینکه تهش بفهمی از کسی ضربه خوردی که بارها بلندش کردی و بهت تکيه کرده تا ادامه بده ...دیگه بلند شدن خيلی خيلی سخت میشه
          
          -----------------------
          
          I think you'd like this story: "My Gazelle" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370380218?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :))

AyterZone

سلام جانآ
          معذرت میخوام که مسیج بوردت رو بی‌اجازه شلوغ میکنم اما اگر از خوندن داستانی با ژانر امگاورس لذت می‌بری خوشحال میشم به قصه کده کوچیک من سر بزنی و من میزبانت باشم 
          
          https://www.wattpad.com/story/363009465?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=AyterZone