tired_dark_cat

یعنی این پایین پایینا انقدر ادبی حرف زدم که اگه یکی خود واقعیم رو ببینه باور نمیکنه چه کصخلیم

tired_dark_cat

فکر کنم دارم عاشق میشم

tired_dark_cat

هرچند 
            این رابطه گناهه نه؟
            این یک عشق یک طرفست 
            مطمئنم منو نمی خواد
Reply

tired_dark_cat

البته قبلا دوست صمیمیم نبود الان شده
            لعنتی احساس میکنم بدجور بند دلم به وجودش گره خورده 
Reply

tired_dark_cat

@tired_dark_cat حدس بزن کیه ؟ 
            دوست صمیم 
            
Reply

tired_dark_cat

قلبم سنگینه از درد هایی که می کشم 
          از اینکه اولویت کسی نیستم حتی پدر و مادرم
          از اینکه همیشه باید خودم رو فدای دیگران کنم
          از اینکه همیشه بله چشم گوی دیگران باشم 
          از اینکه امروز تولدمه و هیچکس بهم تبریک نگفته 
          از اینکه روزم تولدم پدرم سرم داد میزنه
          ازاینکه دوستم میدونه و تبریک نمیگه 
          ازاین همه ازاینکه ها خستم 
          واقعا خستم 
          ذهنم تحمل نداره اما بدنم چرا 

tired_dark_cat

دستانم را در  دستانش نهادم 
          لب هایم را بر لعل لبانش نهادم 
          پاهایم را مانند زنجیری به دور کمر باریکش حلقه کردم تا شاید به وجودم راضی شود 
          اما نشد او قلبم را می خواست 
          سرانجام اخرین تصویری که از او در این دنیا در خاطرم ماند ، دستان اغشته به خونش بود که قلب مرا تنگ در آغوش گرفته بود