قلبم سنگینه از درد هایی که می کشم
از اینکه اولویت کسی نیستم حتی پدر و مادرم
از اینکه همیشه باید خودم رو فدای دیگران کنم
از اینکه همیشه بله چشم گوی دیگران باشم
از اینکه امروز تولدمه و هیچکس بهم تبریک نگفته
از اینکه روزم تولدم پدرم سرم داد میزنه
ازاینکه دوستم میدونه و تبریک نمیگه
ازاین همه ازاینکه ها خستم
واقعا خستم
ذهنم تحمل نداره اما بدنم چرا