Melody7979

♡سلام عزیزم ببخشید بی اجازه این پیام رو اینجا میزارم♡ 
          
          جیمین قبلا توی زندگیش تصمیم گرفته که خونواده‌اش رو به خاطر پول ول کنه!
          حالا برگشته تا همه چیز رو درست کنه،ولی خونواده‌اش نمیدونن که جیمین ۱۲ سال پیش چرا ولشون کرده.... 
          
          ******************************* 
          
          جیمین با شنیدن صدای گریه جیهون،میخواست مثل وقت‌هایی که جیهون روی زمین می‌افتاد و گریه میکرد،اشک‌هاش رو پاک کنه و بغلش کنه تا دیگه گریه نکنه ولی باید میرفت. 
          
          ******************************* 
          
          جیهون مچ جیمین رو گرفت و دستش رو از روی سر ریوجین برداشت:《به ریوجین دست نزن،اون دیگه بچه نیست!》
          جیمین با دیدن گاردی که برادرش گرفته بود،تک خنده‌ای کرد:《باشه دیگه به دوست دخترت دست نمیزنم.》
          
          https://www.wattpad.com/story/284139304?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Melody7979&wp_originator=PoG%2BXsJMzV%2BWfduasodZRzkKaJFibkOnk%2B%2F%2BLmWERR7aw5yipebivR5oxxQYrJrV%2BlpSJmwSEOQ062lLfUYLN6bl%2F4jsAs5%2B5FRWPsK3A7B5VrpBj2E7yU%2Bt13qCqczn