Firooze2002

سلام دوست داشتی خلاصه‌اشو بخون>>
          
          همه چیز از جایی شروع شد که امپراطور، کسی که باید پدر صداش میزدم، تصمیم گرفت صیغه‌ی پسرعموی اولم بشم!
          
          من جنی، شاهدخت هفتم گوریو، مادرم یه گیسانگ از سرزمین هانه!
          اون صیغه‌ی مورد علاقه‌ی امپراطوره و منو برادر تنیم مجبور بودیم واژه‌ی نامشروع رو تموم عمر با خودمون بکشیم!
          برای فرار از ازدواج اجباری به سرزمین هان پناه بردم تا برادرمو پیدا کنم!
          اما اونجا درگیر دو شاهزاده‌ی هان، تهیونگ و سهون شدم!
          
          https://www.wattpad.com/story/366062796?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Firooze2002

rabbitfloki

هااای
          اگه به فن فیکای کمدی و البته عاشقانه علاقه داری 
          میخوام یه پیشنهاد معامله بهت بدم!
          من تمام تلاشمو میکن تا یه فن فیکشن خوب بنویسم و تو بخونش!
          اگر نه که ...* بغض و اشک....* 
          ولی اگر قبوله 
          به کشیش قلابی خوش اومدی! 
          لینک:
          https://www.wattpad.com/story/276129019?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=rabbitfloki&wp_originator=RvVEezGQbDLLbceoUxFyXwmZ70E%2F5pZBo8D8tAnGR7w7J2YywhInNFKndyUixtwd5pcAUCpihtdD3aEoI4bJT6wEFrQvqqbdvl0yN1ZLmdEYtHQYR0QpBQ2Y0WJ3igE9