MarisaMahmoudi
●از این ترسیدی که عاشق یه قاتل شده باشی؟ -ج...جلوتر نیا. ●یا از این ترسیدی که یه قاتل ، عاشقت شده باشه؟ [یونمین] . . . . -چ...چرا داری بهم کمک میکنی؟ ×خودمم نمیدونم ، من فقط میدونم نمیخوام حتی یه لحظه دیگه تو و جونگ کوک توی این قتلگاهی که شوگا براتون درست کرده بمونین. -مسخرس..ست . چی شش..ده کیم تهیونگ شی به فکر گروگان هاا..اش افتاده؟ ×یه نگاه به زخم های تنت بندازی میفهمی . به خودت بیا جیمین ، شوگا قصد نداره زنده نگه داره . اون نجاتت نمیده. -ولی تو م...میخوای؟ .... نجاتمون بدی؟ × بابت گذشته متاسفم من مجبور به انجامش بودم . اما فقط همین یه بار رو بهم اعتماد کن. -چچرا باید اعتماد کنم به..هت؟ ×جیمین ، شاید دیگه نتونیم همدیگه رو ببینیم پس میخوام اینو رو خوب بفهمی تا بعد به جونگ کوکم بگی. من به اون بدی که شما فکر میکنین نیستم و شوگا به اون خوبی که تو فکر میکنی نیست . حتی خود من وقتی این روزا شوگا رو میبینم حس میکنم شیطان دوباره با جسم اون به زندگی برگشته ... -اوک..کی ، پ...س تو هم میشی ، دستیار شیطان . ×باشه ، بعدا میتونی تو خلوتت نفرینم کنی اما الان لطفا خودت و جونگ کوک رو از این جهنم نجات بده. ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ های لاولی این بوک دوستمه با کاپل یونمین و تهکوک ژانرشم رمانتیک / اکشن / انگسته یه سر بزن پشیمون نمیشی...♡ https://www.wattpad.com/story/278597034?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info℘_page=story_details_button℘_uname=Melikakooklover℘_originator=7Ry5764wK%2B9FvQasV34gl1uj89zaUOp1fZ9o%2BkCmmxtnaI0tkZZ%2BGRHyjMal1YQE3Vc0jSvpZbCVGVLmc9%2F81gJ%2B8YTaFzh0QxeE6paRH6aWX%2FjkvN75Pwk%2BFQghVw8%2F