user41823091
آنگاه که دیگر من از دنیا رفتهام، ماه زیبای آوریل موهای خیس از باراناش را پریشان میکند و تو دلشکسته بر روی پیکر بیجان من خم میشوی. و من اهمیتی نمیدهم. چرا که میخواهم در آرامش بهسر برم. بهسان درختان سرسبز، هنگامی که قطرات باران شاخههای نازکشان را خم میکند. و من ساکتتر و سنگدلتر از اکنونِ تو خواهم بود دنیای عزیز، دارم میروم چون خسته شدهام. گمان کنم به اندازه کافی عمر کردهام. تو را با نگرانیهایت در این فاضلاب شیرین تنها میگذارم. خوش بگذرد اکنون میخواهم کمی بیشتر بخوابم. نام آن را ابدیت بگذارید من دارم وارد بزرگترین ماجرای زندگیام میشوم. واقعاً به من خوش گذشت. خداحافظ و متشکرم! 00:00