نمیدونم چندنفر پیاممو میخونن
چرا به seven انقدر کم توجهید اخه
من هی واتپدو باز میکنم میبینم همه دارن مافیا رو لایک میکنن و کامنت میذارن
گایز به سونم توجه کنید
معذرت میخوام که بدوناجازه اینجا پیام میزارم، ولی تازه تصمیمگرفتم اولینفیکم رو بنویسم(: زمانزیادی روش گذاشتم و براش واقعاً زحمتکشیدم؛ پس خوشحالمیشم اگه با «تناقض» همراهبشی.
عشق و آرامشی که بعداز مصیبت و درد وارد زندگیاون میشد، باعث این تناقضشیرین بود!
-تناقض-
اون خونوادهش رو، پدرومادرش رو از دست دادهبود اما حالا خانوادهی جدیدی در انتظارش بود.
بعد این اتفاقات پیشبینی نشده، چهکسی قراربود همسر اون امگایزیبا باشه؟! تهیونگ یا جونگکوک؟!
همهچیز از بعد اونامتحان شروعشد...
https://www.wattpad.com/story/384857859?utm_source=android&utm_medium=ir.eitaa.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Lemon_JM
خوشحال میشم نگاه بندازید ؛)
• توضیحات داستان:
❞ من برات خطرناکم. میتونم تو رو با این عشق خفه کنم. میتونم تمام وجودت رو به اسارت خودم دربیارم و یا حتی بدتر... میتونم کاری کنم که نتونی حتی یک لحظه بدون من زندگی کنی...❝
سریر مقدس. داستانی دربارهی انتقامهای خونین، قلبهای آتشین و بوسههای زهرآگین.
شاهزاده نامجون به خاطر ماهیت بی ارزشش به عنوان یک بتا از خاندان سلطنتی کاملور طرد شده است. حالا سالهاست که دور از برادران آلفا و مادر پلیدش زندگی میکند. اما طولی نمیکشد که پای شاهزاده دوباره به دربار باز میشود. سانیا، ملکهی زیبا ولی نادان کاملور نقشهی حمله به کاریستینیا در سر دارد و ناگریز، شاهزادهی طرد شده را به عنوان فرماندهی ارتشش بر میگزیند.
حالا، او در اسارت دروغهاست و زمانی که با شاهدختی از کاریستینیا ملاقات میکند، همه چیز بدتر و حصار دروغها هر لحظه تنگتر میشود...
https://www.wattpad.com/story/284272862?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sam_hanoul
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.