wowmelisa

پارت آخر اپ شد، هیچ وقت فکر نمی‌کردم نوشتن این جمله انقدر عجیب باشه.⁦ಠ⁠﹏⁠ಠ⁩
          	برم به لیوان چایی بریزم خستگیم در بره!

wowmelisa

@tomymaedeh281182 
          	  ⁦(⁠ ⁠◜⁠‿⁠◝⁠ ⁠)⁠♡⁩
Reply

wowmelisa

@tomymaedeh281182 
          	  نه، چطور برات نمیاره؟ بقیه دارن میخونن، یک‌بار کامل برنامه رو ببند بیا داخل ببین بازم نمیاد؟
Reply

Gift00435

سلام ای زیباااا
          میدونستی فیکت واقعا عالیه؟
          میدونستی من واسه فیکت خون میدن؟
          میدونستی اصلا میتونم بیام خواستگاریت؟
          اصلا باورم نمیشه که تموم شد من اون زمان که اینو میخونم هنوز در حال اپ بود و با خودم میگفتم واایییی هر پارتش به اندازه یه رمان کاملهو غرق ستایش و خوشحالی میشدمولی تموم شد هععییی جدا که از پایان متنفرم فقط امیدوارم که اتک نزنی
          راستی خوشگلم قرار نیست دوباره بنویسی؟ ببین جدا قلمت عالیه هااااا من که عاشقشم دوباره فیک بنویس❤️

VK-Cheri

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          خوشحال میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی..
          
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

Seti656700

کیم تهیونگ و جىٔون‌ جونگکوک تو سن کودکی متهم به قتل عمد میشن و بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیدن وارد موسس اصلاح و تربیت که فرقی با زندان یا تیمارستان نداره میشن و چی میشه اونجا همدیگر  ملاقات کنن ؟
          
          -------------------------
          
          تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!
          
          
          I think you'd like this story: "Boy A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :)

Evil_Queens3

از یک چیز مطمئنم؛ شاید اسمش رو بذاری خود شیفتگی، اما من فقط برای مهارت های خودم و وقت شما ارزش قائلم. میدونم بچم قراره دلت رو ببره پس بهش سر بزن. دیدن اسم اکانتت توی جمعمون خوشحالم میکنه. بعد از خوندن این فیک حس های زیادی سراغت میاد اما قطعا پشیمونی یکی از اونا نیست!
          I think you'd like this story: " " by Evil_Queens3 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/373528674?utm_source=android&utm_medium=org.thunderdog.challegram&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Evil_Queens3

wowmelisa

پارت آخر اپ شد، هیچ وقت فکر نمی‌کردم نوشتن این جمله انقدر عجیب باشه.⁦ಠ⁠﹏⁠ಠ⁩
          برم به لیوان چایی بریزم خستگیم در بره!

wowmelisa

@tomymaedeh281182 
            ⁦(⁠ ⁠◜⁠‿⁠◝⁠ ⁠)⁠♡⁩
Reply

wowmelisa

@tomymaedeh281182 
            نه، چطور برات نمیاره؟ بقیه دارن میخونن، یک‌بار کامل برنامه رو ببند بیا داخل ببین بازم نمیاد؟
Reply