xlniushalx

اومده بودم بوکا رو برگردونم ولی با این اتفاق...

nazninpio

عزیزم میشه cute baby بزاری لطفا  امدم به یاد قدیما بخونم دیدم نیست قلبم بیشتر گرفت کاشکی بزاریش تا با خوندن و بودن یا لیام کوچولو اروم شیم

nazninpio

مرسی بازم ازت و ممنون برای قلم قوی و قشنگت ⁦(⁠~⁠ ̄⁠³⁠ ̄⁠)⁠~⁩ کلی تایمای قشنگی رو با بوک های زیبات گذروندیم⁦(⁠。⁠♡⁠‿⁠♡⁠。⁠)⁩
Reply

xlniushalx

@nazninpio ممنونتم، قلم من هرچقدرم خوب بود اگه حمایتای شما نبود بوکام هیچی نبودن 
Reply

nazninpio

@nazninpio  هیچ جوری نمیشه برشون گردوند ⁦(⁠╯⁠︵⁠╰⁠,⁠)⁩
Reply

xlniushalx

بعد از مدت‌ها هایییی، دلم براتون تنگ شده بود❤️

zahraaaa_5_4

@xlniushalx من خوبم تو چطوری وقتت بخیر
Reply

xlniushalx

@zahraaaa_5_4 من خوب نیستم متاسفانه، یک ساعته با خبر لیام داغون شدم. کاش نمیدیدم
Reply

xlniushalx

@zahraaaa_5_4 چطوریایی؟❤️
Reply

fatemehstylinson

هاایییی منو یادت هست؟
          من همونم که برای یک پارت بیشتر کیوت بیبی خودزنی میکردم ^ ^
          خواستم بگم همچنان ازت متشکرم که این ففو نوشتی نوکرم بمولا

Armit_sd

نمیای افترپارت بدی بهمون؟

Armit_sd

@xlniushalx 
            آخجون. من به عنوان کادو تولدم در نظر میگیرمشون =)
Reply

xlniushalx

@Armit_sd کاش تو عید بتونم. هم افتر پارت، هم دوتا بوکی که میخوام بنویسم
Reply

ChibeniTP

هلو بستی،
          
          میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ، 
          
          بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
          
          و بعد یه سری به پارکی که زیام باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده ، 
          
          هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم ،
          
          همینجاست 
          
          * کتاب رو به سمتت میگیرم 
          
          برای تویه ، میدونم چیز با ارزشی نیست ولی با عشق بهت میدمش:)
          
          لاو یو❤
          
          https://www.wattpad.com/story/305086937?