سلام اگه یه فیک با وایب آبی و ژانر فانتزی و درام دوست دارید خوشحال میشم نگاهی به فیک دوست من بندازید و با ووت و کامنت هاتون یکوچولو حمایت کنید:)
-----
_نگاهم نمیکنی، چشمآبی؟... به جرم کدوم گناهم معبودمو ازم گرفتی؟... این همه مدت ازم فاصله گرفتی و هنوز هم فرقی نکردی... تو فرشتهی من بودی؛ کی وقت کردی قلبتو ازم بگیری؟... شاید من اشتباه میکردم... شاید نباید میذاشتم وارد زندگیم بشی!
_آره! نباید میذاشتی... اومدی که همینو بشنوی؟
_دروغ گفتن هم یاد گرفتی؟
_تو زیادی متوهمی... من حقیقتو گفتم.
_با قلبم زیادی بیرحمی، عزیزکرده! یادت نره امروز چقدر شکستیم... قلب من که تکهتکهست، ولی تو به همین تکههای کوچیکم هم رحم نکردی... برای آخرین لحظه فقط یه چیزو از قلبت میخوام: حرفای امروزتو هیچوقت یادت نره... چون تهیونگی که امروز میره، دیگه برنمیگرده!
https://www.wattpad.com/story/397012397?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=gahanbakhshmona
برای تو، که وقتی از حقیقت درون قلبم پی ببری، میشکنی. و من بهت گفته بودم طاقت شکسته دیدنت رو ندارم. وقتی تو لایق بهترینهایی، تو لایق غم نیستی. وقتی لبخندهات، بوسیدنی ترین نقطه از صورتته. تو لایق آریسته صدا زده شدن نیستی. آریسته، پر از حسرت و غم یک زنه. اسم تو باید مترادف تمام زیباییها باشه. برای تو اشک میریزم. چون دوستت دارم، اشک میریزم. چون اینقدر بیسروصدا توی قلبم آروم گرفتی... که فراموش کردم توان گفتن حقیقت، به اندازهی ترکم کردنت سخته."