yamiic3

سلام...
          	پارت یک فیکشن جدید فعلا توی تلگرام گذاشته شده. 

vvvvv_kok

آغاز از ریخته شدن خون یک نفر بود ولی قربانی انتقام هنوز هم اطلاعات درستی از جان باختگان نبود مردم کشور های متحد با  توی گرداب خون غرق میشدن و نجات دهنده کجا بود؟ خدا جونگکوک کجا بود که میزاشت بندهاش درد بکش کجا بود که نمی‌شود انقلابی که بپا شده بود که با بدترین وقایع تاریخی قابله مقایسه نبود 
          
          
          https://www.wattpad.com/story/387817906?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vvvvv_kok

DejavuRaven

وقت بخیر لاو؛فیکشنِ کوچیکِ من تازه به‌پایان رسیده و به حمایتِ تو و نگاهِ ارزشمندت نیاز داره!خوشحال میشم اگه بتونم چند دقیقه‌ای رو میزبانِ نگاهت باشم~
          
          - نگاهِ تیره‌رنگِ تو رُلِ سیگاری بود که با عطرِ شکلاتیش قلبم رو به‌آغوش کشید و آخرین قطره از تردیدِ توی وجودش رو دود کرد.
          - پس حالا بذار به‌جای عطرِ شکلاتیِ چشم‌هام،لب‌هام تبدیل به دراگی بشن که تاابد بهشون اعتیاد پیدا می‌کنی.
          https://www.wattpad.com/story/377098996?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=DejavuRaven

san_yas

This is a story of peace and love...
          
          درگذرِ زمانی که جهانِ عنصر افزار‌ها با فجایعِ جنگ، بی‌عنصری و نبودِ آواتار به جلو می‌رفت؛ 
          انسان‌هایی برای نجاتِ آینده‌ای که رو به نابودی و فروپاشی می‌رفت، با وجود تضادها و تناقص‌ها یکی شده و راهیِ مسیری سخت شدند!...
          شاهزاده‌ی سومِ سرزمینِ آتش در بِحبوحه‌ی گرفتاری و رنجِ مردمِ دنیا، بی‌ هیچ انگیزه و هدفی خودش رو در لذت و بیخیالی غرق کرده...
          اما شاید یک نفر قادر به تغییرِ اون و قرار دادنش در مسیرِ نجاتِ یک جهان و همینطور عشق باشه!...
          I think you'd like this story: "□□" by san_yas on Wattpad https://www.wattpad.com/story/373155193?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=san_yas