moonriver85

گاهی وقت ها باید یسری چیزها رو بسوزونی..
          تا از ذهنت پاک بشه..
          یا سوزوندنش تا ابد توی ذهنت هک بشه...
          مثل عکس ها،مثل چیزهایی که دیگه بهشون نیاز نداری..
          و مثل..
          خاطراتش!
          حتی می‌تونه سوزوندن یه آدم هم باشه!
          گاهی اوقات هم برای سوزوندن یکی،خودت باید بارها و بارها بسوزی..
          تا بتونی اون رو بسوزونی..
          و‌ فراموشش کنی..
          تا ابد توی ذهنم هک میشی،عشق آتشین من!
          https://www.wattpad.com/story/384530122?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

یه ایده و‌ کمک برای شما!
          یه شاپ برای کاورهاتون..
          کاورهای فیکتون رو‌ بدون نگرانی به ما بسپارید..
          تهیه ی کاور،ایده ی اسم فیک،ایده ی خلاصه ی فیک و...
          تیزر فیک هم خواستید در خدمتتونم❤️✨
          برای اطلاعات بیشتر و باخبر شدن از باقی امتیاز ها و‌ کمک هایی که میتونم بهتون بکنم فقط کافیه به پارت اول معرفی سر بزنید❤️
          ممنون میشم به باقی دوستانتون و آشنایانتون هم خبر بدید و حمایت کنید
          https://www.wattpad.com/story/381373699?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85
          
          

moonriver85

یه فیک ایرانی با یه خانواده ی ایرانی!
          همراه اتفاقات ایرانی..
          فرض کن یه شب وقتی میای خونه اون شب برات مثل بقیه شب ها نگذره و بدترین شب عمرت باشه..
          جوری که تا آخر عمرت توی ذهنت هک بشه!
          من،مریم هستم..
          من و خانوادم یک شب کاملا یهویی با جنگ رو به رو شدیم‌‌..
          و مجبور شدیم با اون مبارزه کنیم و به خاطرش قید چیزهایی که دوسشون داشتیم رو بزنیم..
          اون جنگ،جنگی بود که انگار من رو یک‌ شبه بزرگ کرد..
          و به تنهایی مجبور شدم از خانوادم و تموم کسایی که همراهم داخل جنگ بودن،مراقبت کنم..!
          اگر در مورد این داستان و فیک کنجکاوی و میخوای درموردش بیشتر بدونی،فقط کافیه همراهیمون کنی!^^
          https://www.wattpad.com/story/380270971?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

این،دردیه که تو بهم دادی..
          این،غمیه که تو بهم دادی..
          این تموم چیزاییه که تو بهم دادی..
          حالا نوبت منه..
          که برات جبرانش کنم..
          و دوبرابر اون حجم از غم و درد رو به خودت برگردونم..
          الان وقت انتقامه..!
          بشین و تماشا کن..
          که چطور زندگیتو به آتیش میکشم..
          حتی یک لحظه هم دیگه نمیتونی از دست من خلاص شی..
          شب میام تو خوابت..
          میشم کابوست و میشم یه درد بزرگ توی سرت..
          یه غم بزرگ توی قلبت..
          و دیگه تا ابد قراره براش زجه بزنی و تقاضای بخشش کنی..
          درست وقتی که تو بالاترین جایگاه خودم ایستادم!
          https://www.wattpad.com/story/377946222?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

زندگی یه اکیپ چهارنفره دخترونه!
          که هر چهارنفرشون از اعضای بلک پینک هستند!
          چی میشه اگه اعضای بلک پینک رو جای چهارتا دختر ایرانی تصور کنیم؟
          یعنی در واقع تصور کنیم هر چهارنفر اونها ایرانی هستند!
          اونها داخل یه خوابگاه دانشجویی زندگی می‌کنند..
          و هر چهار نفرشون یک رویا و هدف رو دنبال می‌کنند..
          اونها در هر ماجرایی،در پستی و بلندی ها و سختی ها و آسونی ها در کنار هم هستند و مشکلات همدیگه رو حل می‌کنند..
          و درست مثل یک خانواده هستند..
          دوست داری بدونی اونها چطور اکیپی هستند و چجور ماجراهایی دارند؟
          پس فقط کافیه همراهمون باشی و فیکمون رو دنبال کنی!❤️
          ممنونم ازت سوییتی!^^
          
          https://www.wattpad.com/story/377146157?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

این میتونست یه شروع دوباره برای تو‌ باشه..
          یه عشق دوباره و یه زندگی تازه..
          ولی تو‌ اینو بدون حضور من داخل زندگیت میخواستی!
          میخواستی به تنهایی اوج بگیری و وقتی اوج گرفتی،باهام خداحافظی کنی..
          بهت گفته بودم هانی..
          یا مال منی،یا مال هیچکس!
          همیشه توی انتخاب هات یه احمق به تمام معنا بودی..
          برای همین هم کریسمست رو خراب کردی!
          کریسمس مبارک جنی کیم!
          https://www.wattpad.com/story/377098154?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

تو که به عشق اعتقادی نداشتی جیمز!
          پس چی‌شد؟!
          فراموش نکن!
          عشق برای تو مثل یک زهر میمونه..
          که می‌تونه تو رو به کام مرگ بکشونه..
          دوست ندارم ببینم مثل یک احمق غرق تماشای چشم های یک دختر بشی و دروغ های قشنگشو باور کنی..
          یادت باشه توی دنیای ما عشق یه دروغ بزرگه..
          و می‌تونه غیرقانونی و نافرمانی از قوانین ما تلقی بشه‌‌..
          پس بهتره عاقل باشی پسر!
          https://www.wattpad.com/story/376412654?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

Dreamer066

سلام قشنگم :)♡ مطمئین نیستم به این ژانر علاقه داشته باشی اما من به تازگی یک مجموعه مافیایی-عاشقانه رو شروع کردم و خیلی خیلی خوشحال میشم اگه بهش یه شانس بدی>.<♥︎
          البته که لازم به ذکره این کتاب فن فیک نیست تمامی کرکترها متعلق به خودم هستند.
          Genre: Romance, smut, BDSM, mafia
          https://www.wattpad.com/story/347461429
          اقتباسی از واقعیت.

moonriver85

آدما خودشون مصوب مرگ و موهای سفید بقیه میشن‌..
          بعد آخرشم میگن ارثیه یا قسمت بوده..!
          تو این دنیایی که با زندانی کردن یه قناری یا کشتن یه جاندار جشن میگیرن یا اونو خوشحالی میدونن،انتظار عدالت نداشته باش!
          این دنیا یه جنگ و مبارزست..
          یا میکشی،یا کشته میشی!
          حالا بستگی به خودت داره که تصمیم بگیری قربانی باشی یا قاتل..!
          یه قربانی که ازش به عنوان جنس ضعیف یا بی دفاع یاد میشه یا یه قاتل که ازش به عنوان یه قهرمان جنگ ستیز یاد بشه!
          https://www.wattpad.com/story/371816176?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

روزی از غریبه ای گذشتم.. 
          از غریبه ای آشنا.. 
          او یک غریبه بود.. 
          اما برای من آشنا بود! 
          تمامش را می‌شناختم.. 
          از زخم هایش باخبر بودم.. 
          از دردهایش باخبر بودم.. 
          از غم هایش باخبر بودم.. 
          از تمامش باخبر بودم.. 
          او برای من یک آشنا بود.. 
          آشنایی که تمام آنچه می‌پنداشتم بود.. 
          آری..! 
          او تمام من بود.. 
          تمـــام مـــن..
          
          https://www.wattpad.com/story/370118590?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85