«تمام طنینها و صداهای دنیا، برای رخنه در قلب شکستهی من بهقدر کافی بلند نیستند
جز صدای زندگی تو
ای صدای سوت زدن در تاریکی و آبی دور دست من»
سلام دارلینگ
امیدوارم حالت خوب باشه
این کتاب جدید من از زیامِ که با عشق تقدیمت میکنم، امیدوارم بهش یه شانس بدی و ازش خوشت بیاد
(*˘︶˘*).。*♡
https://www.wattpad.com/story/333671597?
سلام عزیز دلم
امیدوارم توام از اون کسانی باشی که دنبال ترجمه ی مای پلیسمن میگردن ♂️
بیب من این کتاب رو ترجمه کردم و دارم تو اکانت اصلیم آپش میکنم
باور کن خوندن کتاب مشتاق ترت میکنه
اگر دوست داری (منم خوشحال میشم بخونیش) لطفا بهش سر بزن
لایک و سیو و کامنت هم میدونم میکنی♥️
●○●به علاوه چندتا فن فیک به قلم خودم هست که امیدوارم انقدر نظرت رو جلب کنه که بخوایی بخونیشون ❤️❤️
https://www.wattpad.com/story/283903229?utm_sour
یه اثر از دو طریق خیلی دیده میشه
• یا بر اساس کلیشه ها باشه
• یا صددرصد بر خلاف کلیشه ها باشه
سلام دوست عزیز♥️
خوشبختانه اینجا داستانی هست که کاملا از کلیشه پرهیز کرده و باعث میشه عاشقش بشی
مزاحمت شدم تا بهت بگم یه داستان فوق العاده رو داری از دست میدی✨
به قول خودم جنایی-رمانتیک خونی داستان متفاوتی که میدونم عاشقش میشی
بوی الکل و رد خون در اختیار شماست
https://www.wattpad.com/story/283773953?utm_source
“صبح” یعنی بوی گل مریم
که سراسر شب را پر کرده بود
و حالا با نوازش حس بویایی ات
بیدارت می کند…
“صبح”
یعنی آغاز؛
آغاز یک عبور
ودریچه یک”سلام” …
گوش کن! …
در نبض کودکانه ی صبح،
این راز برکت است که می نوازد…
به حرکت سلام کن …