Following
Sign up to join the largest storytelling community
or
Stories by z2016m
paper man!!
کجایش را نفهمیدم نمی دانم....
فقط می دانم...
که نفهمیدن بخش کوچکی از تو...
پایان قصه را خراب کرد..
شاید باید...
are you kidding me..........?!
آنقدر سردی که هر وقت به تو می رسم....سرما می خورم!
.
.
.
.
پینوشت زیاد می نویسم اما............(فهم...
is there any body....!!??
بعد از اون اتفاق فهمیدم....
همه چیز یه اتفاق ریاضی ساده است...
اگه امیدو مثبت و نامیدی و منفی در نظر بگیریم...