زئــوـس🪐

https://www.wattpad.com/story/306576445?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=_EELLIISSEE

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          خوشحال میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی..
          
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

اسکای میشه فالن دوباره پابلیش بشه؟:(

سلام، خوشحال میشم به بوکم یه سر بزنی
          
          https://www.wattpad.com/story/326321139?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Carliyle&wp_originator=ZLFZwxs4GZQdA%2BYRzG59ovfoh0SduP9dT3HuxnXkqfSpDOb0GAQ6NkvyaFsZOrrlw%2BmuCfqjgNwMbNuwBbE07r%2FFMVyCVYDjBhs13udNIdpqlZxsJrZPmZTstdlBmr%2B4

Knock knock? Anybody's home?
          من وقتی هرموقع از غار میام واتپد باید حتما یه نشونه ای توی مسیج‌برد و زئوسا بذارم وگرنه نمیشه*

بعد از سالها یاد فالن افتادم
          سلام

هی، ام.. امیدوارم حالت خوب باشه

دوستان 
          یه سوال مهم 
          من چند وقتیه یه کسی رو ندیدم بعد خوابشو میبینم بالای ۲۰-۳۰ بار امسال بدون اینکه موضوع خاص مرتب باهاش اتفاق بیوفته من خوابشو میدیدم 
          نظرتون چبه؟ 
          چرا بنظرتون چنین اتفاقی افتاده و میوفته
          چرا من خواب این شخص رو هی میبینم؟ 
          
          اگه ایده دارید بگید که ذهنم به دیوار خورده

هی زئوس، درواقع من اسمتو نمیدونم که زئوس صدات میزنم *خنده* 
          میخواستم بپرسم.. حالت خوبه کیوت؟:")
          
          یادت میاد اون روزی که گفتی توی ادیت کردن فالن بقیه با کامنت گذاشتن کمکت کنن؟
          و من داشتم برای بار دوم فالن رو میخوندمش و کامنت میزاشتم..
          توی اخر پارت دوم یه جمله‌ی معروف رو گفتی (درست یادم نمیاد فک گنم اشتباه بگم..)
          که "از همین کتاب تنها یک جلد کافی است.." و راجب این گفتی که بقیه توی کامنتا هیت میدادن و میگفتن چرا زود اپ نمیکنی و اینا.. یا یه همچین چیزایی
          
          من هنوز یادمه:")) فقط میخواستم بگم که قلمت اونقدری قشنگه که واتپد یا بهتره بگم همه‌ی ریدر هات و من واقعا نیاز داریم کلی از این کتاب ها وجود داشته باشه:)) درواقع فالن شاهکار بود..
          نمیدونم چی شد که اون سه تا کتابای قشنگو (منظورم فالن، استایلز و کالربلاینده) آنپاپ کردی:")
          ولی امیدوارم توی زندگیت دیگه هیچ مشکلی به وجود نیاد که باعث جلوگیری از موفقیتات بشه
          
          
          
          

۱۱/تیر/۱۴۰۰
          گفتم بیام یه اپدیتی بکنم 
          اول از همه دلم میخواد با پای پیاده برم لوکیشن دوستایی که توی واتپد پیدا کردم خب من خیلی ساله تو واتپدم و چندسال فقط فن فیک میخوندم بعد نوشتن رو شروع کردم و این مدت افراد زیادی رو توی واتپد شناختم و تقریبا هرنوعی جزعشون بود  اما واقعا بعد از این همه سال و غیبت طولانی من و اپ نکردن کتابم فقط عده ی خیلی کمی هستن که هنوز به فکرمن، نگران حالمن و یا حتی تکست هایی مثل اینو ریپلای میکنن
          ( برید پایین و بقیه ی تکشتامو ببینید ، متوجه میشید یه تعداد آدم انگشت شمارن)
          نمیدونم واقعا چقدر یکی میتونه مهربونه و از هرلحاظ خوب باشه که بعد از این همه مدت که نبودم توی واتپد برام مسیج بفرسته و بگه حالت خوبه؟ 
          از همینجا آرزو میکنم از بند دوستای فیک رها بشید و دوستای واقعی و همراه داشته باشید 
          حقیقتا هر از چند گاهی که از زندگی واقعی بیزار میشم و میام بعضی از پیام هامو میبینم قلبم به گرمی هسته ی مرکزی خورشید میشه 
          
          نکته ی بعد اینه که آخرین بار ۹۹۹ تا فالور داشتم و الان دقیقا ۸۸۸ 
          :)))))))))))
          
          مورد سوم اینکه  ذهنم خیلی شلوغ پلوغه و همش ترافیکه و حالا دوتا فکرجدید به ذهنم اومده 
          و میخوام کتاب هام رو بنویسم 
          چون شخصیت آنوین توی کتاب فالن منتظره تا به خونه برسه و بقیه ی داستان رو تجربه کنه
          از استلا نگم براتون که در تعجبه چرا پدرش اینطوری باهاش حرف زد ( اگه نمیدونید فضیه چیه بوک کالربلایند رو بخونید)
          یه نکته درمورد کالربلایند اینه که از سیاه ترین روزای زندکیم حاصل شده ، و وقتی مینوشتمش فقط به این دلیل بود که نیازداشتم تا افکارمو نظم بدم و از روزهای سیاه بزنم بیرون 
          و مطمن بودم هیچ کسی این بوک رو نمیخونه اما در کمال تعجب اخرین بار که چک کردم کلی ادم ( بیشتر از تصور من کمال گرا)
          اونو خونده بودن و خب واقعا فکرشم نمیکردم 
          اریس هم توی کتاب استایلز بیشتر از همه داره با من دعوا میکنه که برگرده چون اون به نیمه های راه هم نرسیده 
          و این فقط دعوای سه تا کراکتریه که من ساختم 
          بماند بحث آیندم و مشکلات دیگه و اینا 
          
          
          این بود از گزیده ی اخبار این چندوقت 
          
          ( اکه این دوهزار کلمه رو خوندی ، 
          ❤️ قلب بهت