zeyn_jk

دوستان فقط اومدم بگم که من همین الان مزخرف ترین فیک عمرم رو خوندم( ̄ー ̄) کودکیم>_<

NAFAtysss

یک پسر از دنیای الهه‌ها به زمین تبعید میشه تا حقیقت عشق رو پیدا کنه.
          اما عشق واقعاً چیه؟
          آیا فقط یک دروغ بزرگه، یا چیزی بیشتر از یک احساس؟
          
            تقدیم به کسانی که دنبال چیزی بیشتر از یک افسانه میگردند
          
          https://www.wattpad.com/story/386731173?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=NAFAtysss

zeyn_jk

یه فیک مسخره خوندم بچه ها، چشمتون روز بد نبینه، من معمولا وقتی تو چند پارت اول از فیکی خوشم نمیاد دراپش نمیکنم. بهش فرصت میدم که شاید بهتر شه ولی این ( ゚ー゚) از اون بدتر اینکه نویسنده جوری صحبت کنه که انگار یه قلم فوق‌العاده و ایده های ناب داده -_- 
          بعد گفتم ولش کن یدونه دیگه بخونم بشوره ببره 
          اون بدتر بود ( ̄ー ̄) خدایا...
          چرا باید تو یه داستان انقد پرش موضوعی و اختلال شخصیتی باشه........

zeyn_jk

@salimanaziri عه شاید همون بوده ^▽^
            ولی کلا از مغزم دیلیت کردم اسمش یادم رفته، من کلا زیاد فرصت به همه فیکشن‌ها میدم چون بعضی بوک ها بودن که شروع خوبی نداشتن ولی داستان خودشو نشون داده و پیشرفت کرده، ولی امان از استثناها
            ....
Reply

salimanaziri

@zeyn_jk همینجوری میخواستم ببینم چطوریه ، منم چند وقت پیش یه فیک خوندم که اصلا خوب نبود و نویسنده جوری رفتار میکرد که مثلاً فیکش خیلیییی خوبه البته خودم نویسنده یا همچین چیزی نیستم ولی فرق بین خوب بد رو که میتونم بفهمم 
Reply

zeyn_jk

@salimanaziri چرا؟ میخوای بخونی؟؟؟؟؟ اگه هنوز داشتم میگفتم بهت ولی اسمش یادم نمیاد و اون روز سریع از لیستم پاکش کردم 
Reply

Sahra3661

Sahra3661

@Sahra3661 
            بستگی به خودت داره هانی 
Reply

zeyn_jk

@Sahra3661 نظرم چی باشه؟(*・∀・)
Reply

sam_hanoul

سلام. خوشحال میشم یه نگاه بندازید :)
          
          https://www.wattpad.com/story/284272862?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sam_hanoul
          
          ⇴ The Holy Throne
          
          
          ❞ من برات خطرناکم‌. میتونم تو رو با این عشق خفه کنم. میتونم تمام وجودت رو به اسارت خودم دربیارم و یا حتی بدتر... میتونم کاری کنم که نتونی حتی یک لحظه بدون من زندگی کنی...❝
          
          سریر مقدس. داستانی درباره‌ی انتقام‌های خونین، قلب‌های آتشین و بوسه‌های زهرآگین. 
          شاهزاده نامجون به خاطر ماهیت بی ارزشش به عنوان یک بتا از خاندان سلطنتی کاملور طرد شده است. حالا سال‌هاست که دور از برادران آلفا و مادر پلیدش زندگی میکند. اما طولی نمیکشد که پای شاهزاده دوباره به دربار باز میشود. سانیا، ملکه‌ی زیبا ولی نادان کاملور نقشه‌ی حمله به کاریستینیا در سر دارد و ناگریز، شاهزاده‌ی طرد شده را به عنوان فرمانده‌ی ارتشش بر میگزیند. 
          حالا، او در اسارت دروغ‌هاست و زمانی که با شاهدختی از کاریستینیا ملاقات میکند، همه چیز بدتر و حصار دروغ‌ها هر لحظه تنگ تر می شود...