بیا هیچی نگیم
بیا نگیم از طوفانی که از بال زدن پروانه شروع شد
بیا نگیم از از بوته زار خشکی که با یه کبریت زبونه ی آتیشش دست به آسمون کشید
بیا هیچی نگیم از خرده سنگی که از بالای کوه برفی سر خورد و زیر بهمنی که بپا کرد چند نفر جون دادن
بیا نگیم از حناق های توی گلومون
نگیم از حناقی که از پشت راه دهنمونو بسته و مُهری که از جلو به دهنمون خورده
بیا هیچی نگیم...
میشه فقط اگه کسی دسترسی داره به سایه، ازش بپرسه که آیا واقعا باید برای همیشه با داستان زیامی که بعد از این چندسال هنوزم تو ذهنمونه خداحافظی کنیم یا میتونیم هنوزم امیدوار باشیم به اينكه يه روزى شانس دوباره خوندنشو پيدا كنيم ... ؟ (':
"من کسی ام که حسرت درگیری های کوچیک بقیه رو میخورم. اینکه شبا بدون کابوس بخوابم و تنها دغدغه ی ذهنیم این باشه که فردا صبح، با مترو برم سر کار یا تاکسی بگیرم؟"
هانی من تازه شروع به فف نوشتن کردم خوشحال میشم بهش سر بزنی و نظرتو راجبش بگی
https://t.co/aD6q4THVjq
《هری اکس فکتور شرکت میکنه و لویی داور اکس فکتوره .
هری یکی از زیر گروهی های لویی میشه .
اما چی میشه اگه پسر 17 ساله ای که تاحالا تو رابطه ام نبوده رو مربیش که از قضا دوست دخترم داره یه کراش کوچیک پیدا کنه ...》
های بیب خوشحال میشمبه داستان سربزنی و بخونی امیدوارم خوشت بیاد❤آپدیت سریع
بیا هیچی نگیم
بیا نگیم از طوفانی که از بال زدن پروانه شروع شد
بیا نگیم از از بوته زار خشکی که با یه کبریت زبونه ی آتیشش دست به آسمون کشید
بیا هیچی نگیم از خرده سنگی که از بالای کوه برفی سر خورد و زیر بهمنی که بپا کرد چند نفر جون دادن
بیا نگیم از حناق های توی گلومون
نگیم از حناقی که از پشت راه دهنمونو بسته و مُهری که از جلو به دهنمون خورده
بیا هیچی نگیم...
اونجاییش که هایده میگه "شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم "
این چیه؟
حالا ما به جز اینکه اون شونه هرو نداریم اشکیم برای گریه کردن نداریم حتی...
سایه