P.2

1K 309 1
                                    


.

با دستایی که  کنارم مشت شده بود زدم به شونش تا شاید یکم بره عقب تر ولی انگار تو جاش میخ شده بود که یک میلی مترم تکون نخورد
کلافه از نزدیکی زیادش نالیدم
_ اولا به من نگو پنیر دوما منم قبضا رو حساب میکنم
با نگاهی شیطون و لبخند کجی بلاخره صورتشو فاصله داد
همینجور که میرفت تو اتاق و درو می بست گفت
+ هیچوقت پول اجاره با قبضا یکی نکن پنیر کوچولو
و درو بست اومدم لگدی به در بزنم که به خاطر ابرومم که شده اینکار نکردم
اوکی درسته پول اجاره خیلی بیشتره ولی دلیل نمیشه این مرتیکه انقدر منو اذیت کنه
از وقتی باهاش هم خونه شدم یه روز خوش ندیدم
...
با خستگی اخرین لباس و هم روی جا لباسی پهن کردم تا خشک بشه  و به سمت اشپز خونه رفتم  سه بسته رامیون تند و از توی کابین بیرون اوردم تا درست کنم الانه که صدای اون گوش گنده بلند بشه  یکمم سوسیس ریز کردم و تو ماهی تابه ریختم
همینجور که کمرمو تکون میدادم سوسیس سرخ میکردم که با صداش با وحشت سمتش برگشتم
+ الان داری سعی میکنی تحریکم کنی؟
بهش نگاه کردم که به کانتر تکیه داده بود و دست به سینه با یه پوزخند بهم نگاه میکرد
با تحلیل حرفی که زده بود مغزم سوت کشید ولی خب طی یه تصمیم لحظه ای چرا فقط اون کسی باشه که منو اذیت میکنه؟؟
پس با یه پوزخند  شعله گاز و خاموش کردم  و سمتش رفتم با همون پوزخند انگشت اشارمو خیلی نرم روی فکش کشیدم و با چشمای خمار تو چشماش نگاه کردم
سرمو یکم کج کردم و با یه تن صدای پایین گفتم
_ الان یعنی دستم رو شد؟
رو پنجه پا بلند شدم  صورتمو کنار صورتش بردم و جوری که نفسام به گوشش بخوره زمزمه کردم
_ حیف شد که .... حالا چیکار کنم ؟
وقتی به خودم اومدم که طی یه حرکت منو از کمرم گرفت و بلندم کرد و روی کانتر گذاشت و خودش بین پاهام ایستاد و با دستش فشار به کمرم میاورد تا منو  بچسبونه به خودش
وقتی زبونشو روی لبش کشید ناخداگاه نگاهم به لباش افتاد
+ خودت خواستی پنیر کوچولو
و لباش و روی لبام گذاشت

𝐿𝒾𝓉𝓉𝓁𝑒 𝒸𝒽𝑒𝑒𝓈𝑒Where stories live. Discover now