pt.3

213 30 0
                                    

# یه پری اومده بود تو سرزمین و داشت یه گلبرگ پامچال میبرد، بالشم سفید بود

جیهون با سریع ترین حالت ممکن گفت و بعد سرشو پایین انداخت هر دوتاشون منتظر، دادِ جونگگوک بودن که دقیقا چیزی برعکسش اتفاق افتاد
صدای قهقه جونگکوک کله قصر و پر کرد و سوبین و جیهون با تعجب نگاش میکردن

+ شوخی میکنی دیگه؟

جیهون سرشو تکون داد که جونگکوک خنده عصبی کرد و لحنی که بعد از هر کلمه بلند تر شد و در اخر به داد تبدیل شد گفت

+ یه پری؟
(تُن صداش بلند تر شد)
+ تو سرزمین تاریک؟
(تُن صداش از قبلیم بلندتر شد)
+ گلبرگ پامچال؟
( همچنان صداش بلند تر شد)
+ باله سفیدددددد
(داد زد که تقریبا کله قصر تکون خورد)

با صدای داد جونگکوک سوبین و جیهون لرزیدن و چند چند ثانیه به حالت نرمال دراومدن و صاف وایستادن

& اِهِم
# چیه؟
& اِهِممممم
# گفتم چیه؟
& اِهِمممممممممم
# چه مرگت..

سوبین هی "اِهِم" میکرد ولی خنگ دوم (جیهون خودمون) نمیفهمید اخرشم قبله اینکه حرفه جیهون تموم شه عصایه ( پادشاه همه سرزمین ها دارن ) پادشاه که داشت پرواز میکرد به سرش خورد و افتاد سوبین از روی تاسف سر تکون داد

& میخواستم بگم مواظب باش
# ببند بابا
____________________

همینطور که گریه میکرد سمته قصر پرواز میکرد، بوگوم بهش با اون دختر عن (اسم نگفتین براش به ذهنه منم هیچی نرسید) بهش خیانت کرده بود
اون بوگوم و دوست داشت، قرار بود ازدواج کنن چطوری تونسته بود؟
با همین فکرا تا قصر پرواز کرد و وقتی به قصر رسید بدون سلام کردن یا هر کاره دیگه سمته اتاقش رفت و درو قفل کرد و رفت سمته تختشو خودشو روش پرت کرد
بعد از چند دیقه همینطور که هق هق میکرد دره اتاق باز شد، میدونشت هیچکس جز جیمین نمیتونه قفل دره اتاقشو باز کنه پس سرشو بالا نیاورد

× تهیونگ؟ چی شده؟
_ ج-جیم فقد تنهام بزار *هق
× همه تو کلیسا منتظر توان، نیم ساعت دیگه عروسیت شر...
_ خفه شووووو من با اون مو قشنگ دیکهد ازدواج نمیکنم
× تهیونگ فهمیدی چی گفتی؟
_ ها؟

جیمین یهو گفت و تهیونگ شوکه نگاش کرد، تهیونگ عصبی بود و جیمین بی دلیل میخندید که بالاخره خندش تموم شد

× تو گفتی موقشنگ دیکهد *جر خوردن
_ جیمین
× تهیونگ
×_ پس شد موقشنگ دیکهد

با هم همزمان گفتن و خندیدن، غیره ممکن بود تهیونگ و جیمین یجا باشن و به خاطره چیزایه چرت و پرت نخندن، جیمین اروم پیشه تهیونگ نشست و با لبخنده نرمی دستشو گرفت نگاش کرد

× چی شده؟

تهیونگ که تا الان لبخند زده بود با حرفه جیمین همچی یادش اومد و لبخندش جمع شد و چشاش پره اشک

Love potion♡Where stories live. Discover now