pt4

236 35 5
                                    

سیلام😶
*کسایی که اونیکی بوکمو میخونن: واقعا بهم اعتماد کردین؟😂😐
چجوری تونستین؟
از من به شما نصحیت هیچوقت ب من اعتماد نکنین😁
بریم سراغ فیک
______________________

جونگکوک عصبی طول و عرض قصر و متر میکرد و هر از گاهی "اه"ی میکشید و مشتشو به در و دیوار میکوبید
سمته یونجون برگشت و عصبی نگاش کرد

+ مطمعنی؟ واقعا میخواد بیاد؟
# ا-اره خودشون گفتن
+ آههههههه

"اه" کلافه ای کشید و شروع کرد به تکرار کارش
و حالا چرا اینقد کلافس؟
چون...

•فلش بک نیم ساعت پیش•

+ یونجون چرا ناراحتی؟
# عا..عام پ-پیغام رسان مادرتون گ-گفتن مادرتون میخواد برگرده
+ نه.. نهههههههه

جونگکوک داد زد و مشتی به دیوار کنارش کوبید
و شروع کرد به متر کردن طول و عرض قصر  و این کار ادامه داشت

•پایان فلش بک•

و اینم دلیل اینکه چرا کلافه
و حالا مامانش مگه چشه؟
خب باید بگم یه نمونه بدتر از هوسوک بود و تا جونگکوک ازدواج نمیکرد ولکن نبود و رفتنی نبود ولی دلیل اصلیه نگرانی جونگکوک مادرش نبود
پدرش بود

= کوکککککککک
+ بله هیونگ؟
= میدونی مامان داره میاد؟

جونگکوک با تعجب به یونجون که سرش پایین بود نگاه کرد و صداش کرد

+ خنگ دو؟
# بله؟
+ فقد من نمیدونستم؟
& نه منم نمیدونستم
+ اوه چه باحال

جونگکوک با حالت تمسخر و حالت مسخره ای گفت و به هوسوک نگاه کرد که داشت پَر درمیاورد
هر چی نباشه همدستش داشت میومد و مطمعن بود که میتونه کوک و به ازدواج با یکی از اون عجوزه های سرزمین تاریک مجبور کنه

+ وات د فاک؟ چرا خوشحالی؟
= هع😎 تا اخر این ماه ازدواجت حتمیه
+ فاک یو هیونگ

گفت و سمته اتاقش رفت
_______________________

× یاااااا کوتوله خوابالو بالشمو بده
÷ یه سانت ازت بلند ترم و عمرا

یونگی با لحنه از خودراضی گفت و بالشو بیشتر بغل کرد و چشاشو بست و تو سکوتِ قبله جیغ و دادِ جیمین ریلکس کرد

_ بِچِ هااااااا
÷ فاک این چش شده؟ به خدا یچیش شده این
× الان نباید با حالت چص سره ما داد میزد؟ 
_ بچ من الان دقیقا دارم همین کار و میکنممممممم

داد زد و سرشو تو بالشش فرو کرد و جیغ کوتاهی کشید و بعد برگشت و نگاشون کرد و با حالت سوالی شونه بالا انداخت

_ چتونه؟
÷× زیادی غیر عادی رفتار میکنی
_ می...
٪ چصخلا بیاین شامممم

با داد جین ساکت شدن و بعد یه نگاه شیطانی به که فقد خودشون معنیشو میدونستن سمته در دوییدن و وسط راه همو مینداختن و معنیه نگاه چی بود؟
"هر کی زودتر از هر راهی بره سره میز شام برندس"
و بعله از هر راهی که شده
جیمین از همه جلوتر بود و زبونش و دراورد ولی با فرود اومدن کسی جلوش که فقد یک سانت با میز فاصله داشت نفسشو حرصی بیرون داد
× همیشه تقلب میکنی
_ قرارمون هرراهی بود یعنی تقلبم جزوشه

جیمین ادایه تهیونگ و در اورد و مشتی نثاره ( نصار؟ نسار؟ خو بلد نیستم😁 املام و ۱۰ شدم از ۲۰ ) بازوش کرد
  یونگی که پوکر تهیونگ و نگاه میکرد
مگه تهیونگ چیکار کرده بود؟
کاره خاصی نکرده بود فقط از پنجاهو دو تا پله پریده بود پایین مثله همیشه
خو الان میگین بالداره و میتونه ازش استفاده کنه ولی تنها قانون بازی اینه که نباید از بال استفاده کرد 
باحاله نه؟
میدونم😎
( میتونم قسم بخورم این بخشش کاره تهیونگِ )

٪ باز شما دیوونه بازیاتون شروع شد؟
_ اوما ( مامان *میدونم میدونین😒 ولی دلم خاص بگم😁 ) گوشنمه ^^

با حالت کیوتی لباش و جلو داد و لپاشو باد کرد و به مامانش ( همون جین خودمون😐😂 ) نگاه کرد
___________________________

سیلاممممممممممممی دوباره😐
خبین؟ خوشین؟ سلامتین؟....( چیز دیگه ای به ذهنش نرسید )
تو گوه نخو... عام... راستی من با این یارو پرانتزیه یکی نیستیما
( هستیم ولی با شخصیت های متفاوت )
اسم من و ک میدونین نازنین و اسمه این یارو پرانتیزیه اسمش ن...
( نفسم😁 )
فاک یو
( فاک یو تو^^ )

خب من دیگه شمارو قاطی دعوامون نکنم و دوستون دارم و اها راستی خب ووتاتون خیلی کمه و من متاسفم ولی باید شرت ووت بزارم

شرت ووت: ۷ تا
دوشتون دارمممممم💜

Love potion♡Where stories live. Discover now