✦تو هری پاتر نیستی ✦

458 73 240
                                    

صدای داد زدن و هم همه مردم توی سرش میپیچید
کلافه اش کرده بود
دوس داشت سرش اونها داد بزنه و بگوید خفه بشن ولی این جمعیت عمرا اگر به حرف یک پسر بچه سال اولی گوش میکردند

شاید حتی کتکش میزدند پس‌ فقط‌ چمدانش را توی دستش جابجا کرد و با اخمی که روی پیشانیش خط انداخته بود به جلویش نگاه میکرد

صدای سوت قطار به هم همه مردم اضافه شد
نفسشو بیرون داد و به قطار نگاه کرد

تازه از دیوار رد شده بود
فکر میکرد جمعیت این طرف کمتر از ان طرف باشد ولی کم نبود هیچ بیشترم بود

چمدان بزرگش را با دو دستش نگه داشت

یه پسر مو فرفری انطرفتر با لبخند نگاهش میکرد
ارام داشت سمتش حرکت میکرد
و اره او این لبخند را میشناخت ترحم یا هرچیزی مث ان

حس یه پسر بچه کیوت بهش دست داده بود
برای دقایقی حالش از خودش بهم خورد ولی سعی کرد همون پسر مغرور همیشگی‌ باشد

نگاه سردش را به قطاری که حالا جلویش ایستاده بود داد

دوستانش بالاخره با تاخیر به او رسیدند چمداتش را از دستش گرفتند و کمکش کردند داخل برود
با اخم عصبی همراهشان حرکت میکرد
و دید که پسر مو فرفری بین جمعیت گم شد
🚫
خوب اونو میشناخت
زیر لب با لحجه انگلیسیش گفت

"هری پاتر"

سمت اتاقکش که شمارش روی بلیطش نوشته بود رفت

یکی از دوستاش یه بسته ادامس باز نشده بهش داد
یکیشونو باز کرد
بوی نعنا رو توی بینیش فرستاد و از سرمایی که توی بینی و سرش حس کرد لذت برد
توی دهنش پرتش کرد و شروع به جویدن ادامس ابی رنگ کرد
ادامسشو باد میکرد و دوباره میجوید

تند تند راه میرفت

_فک کنم اتاقامون یکی نیس

با تعجب به صاحب صدای ینی بن نگاه کرد

•چی‌...عاح فاک بهشون

گوشی و چمدونشو گرفت و بعد از پیدا کردن اتاقکش واردش شد

ادامسشو باد میکرد که با دیدن پسر مو فرفری با همون لبخند احمقانه خشک شد

ادامسش دور دهنش چسبید و باعث شد اعصابش بیشتر بهم‌ بریزه

°بزار کمکت کنم

با اخم بهش نگاه کرد

•لازم‌ نکرده خودم انجامش میدم

هری بدون توجه بهش چشم چرخوند و یه ورد کوجیک زیر لب خوند

°کمکت میکنم دریکو

یه تیکه یخ کوچولو درست کرد و روی تیکه های ادامس کشید

دراکو تسلیم شد و فقط منتظر موند تا کار هری تموم بشه

Im not harry potterWhere stories live. Discover now