first mistake

609 117 43
                                    

Jin POV;

پاسخ ایمیلش خیلی زودتر از چیزی که فکر میکرد داده شد.
آدرسی که براش ارسال کرده بودن رو توی مپ سرچ کرد و متوجه شد آدرس یه کمپانی  هستش و تا حدودی خیالش از اینکه به یکی از کوچه های تنگ و تاریک پایین شهر دعوت نشده راحت کرد.
باید تا قبل از ساعت ۸ خودش رو به قرار ملاقات می رسوند و الان ساعت حدود ۶:۳۰ بود.
سریع دوشی گرفت و پیرهن سفید و شلوار رسمی سیاهش رو پوشید. فریم عینک سیاهی رو انتخاب کرد و با برداشتن مدارکش و کلید ماشین از خونه خارج شد.

ماشینش رو توی پارکینگ شرکت پارک کرد و طبق آدرسی که بهش داده بودند به طبقه 15 رفت.با خروجش از آسانسور وارد فضایی شبیه اتاق انتظار شد که با اینکه افراد زیادی اونجا بودن اما سکوت عجیبی حاکم بود.

به سمت میز منشی رفت که دختر ریز اندامی بود و با اخم ریزی که ناشی از تمرکزش بود در حال تایپ بود.

"سلام کیم سوکجین هستم"

دختر سرش رو بالا اورد و بدون اینکه جواب سلامش رو بده دفترش رو چک کرد و تایید کرد.

-اقای مین منتظرتون هستن.بفرمایید

و به دری اشاره کرد.سوکجین با قدم های اروم ولی محکم به سمت در رفت و چند تقه زد.با شنیدن صدای فرد، داخل اتاق شد.اتاق ستی قهوه ای داشت و آرامش عجیبی داشت و به نظر می رسید پسر رنگ پریده و آرومی که پشت میز نشسته بود منبع این ارامشه.

احترامی گزاشت و سلام کرد.

پسر پشت میز که به نظر علاقه ای به احترامات نداشت بدون اینکه از جاش بلند بشه فقط سرش رو تکون داد و اشره کر تا جین بنشینه.

جین معذب نشست و مدارکش رو -هرچند که عملا به درد نمیخورد-توی دست های عرق کردش جا به جا کرد.طولی نکشید که صدای پسری که خودش رو یونگی معرفی میکرد رو شنید که ازش میخواست خوب بهش گوش بده

-"کیم سوکجین بزار از همین اول بهت بگم این شغلی تو داری قبولش میکنی یه شغل نرمال نیست و میدونم خودتم خیلی خوب این رو متوجه شدی"

با پوزخندی به ری اکشن جین که هر لحظه گیج تر از قبل میشد نگاه کرد.

-"تو سابقه و مهارت خیلی خوبی تو شغلت داری و این باعث میشه با وجود اینکه پروانه پزشکیت باطل شده و جرم های ثابت شدت در رابطه با تجاوز به بیمارانت، ما همچنان بخوایم تو رو استخدام کنیم"

سوکجین خواست اعتراض کنه و بی گناه بودنش رو توضیح بده -هرچند مدرکی نداشت-ولی با نگاهی که یونگی بهش کرد ساکت شد و منتظر ادامه حرفش شد.

-"با قبول کردن این شغل باید با زندگی اروم و بدون سختی خودت خداحافظی کنی!"

نگاه همچنان کنجکاو جین بهش فهموند که باید بیشتر اطلاعات بده. در واقع انتظار هم نداشت پسر به همین توضیح کوتاه اکتفا کنه. نفسش رو با کلافگی بیرون داد و وقتی صدای دکتر مقابلش توی گوشش پیچید سرش رو بالا اورد به چشم هاش زل زد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 20, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

I will find youWhere stories live. Discover now