این چندمین نفری بود که زیرش جون میداد ؟
نمی دونست ؛ دیگه حتی آمارش از دست خودش هم در رفته بود.
از تخت پایین اومد و به جسم غرق در خون پسرک نگاه کرد.
معلوم بود هنوز زندس ولی کیم نامجون هم آدمی نبود که به زیرخواباش اهمیت بده .
آخرین باری که به زیر خوابش اهمیت داده بود عواقب وحشتناکی رو تحمل کرده بود و ترجیح میداد همونجا بکشتش.
آخه کدوم آدم سالمی بعد از هم خوابه شدن با دوست پسرش-هرچند که
الان اکسش محسوب میشد- اونو میکشت ؟
مسلما هیچ کس !
در حالی که دکمه های پیراهنش رو میبست به پیکر تقریبا بی جون روی
تخت نگاهی کوتاه انداخت .
روش جدیدشو دوست داشت.
دندون های نیشش به اندازه ای تیز بودند که قابلیت پاره کردن شاهرگ
پسرک رو داشتند .
از اتاق بیرون اومد ، حداقل لازم نبود به کسی چیزی رو یاداوری بکنه .
همه وظیفشونو میدونستند و کارشون رو به خوبی انجام میدادند .
خیلی زود از اون پسرک حتی اسمی هم باقی نمی موند.
خسته بود ؛ حتی این سکس غریب الوقوع هم بهش قوایی نبخشیده بود .
از زیرزمین خارج شد و وارد عمارتش شد.
وارد اتاق کارش شد ولی حتی تصور اینکه با بوی خونی که بدنش آغشته
بود بشینه روی صندلیش ، حالش رو بهم میزد برای همین به سمت
سرویس رفت و بعد از دوشی نسبتا طولانی ، به بدن خستش روی تخت
کینگ سایزش آرامش بخشید.
تپش قلبشو می تونست حس کنه. قلبی که به زودی دیگه نمی تپید...
برای چندمین بار به این فکر کرد که هیچکسی رو نداره تا مقام و
جایگاهش رو برای اون باقی بگذاره.
شاید بهتر بود همه چی رو ول کنه و به فکر وارث نباشه ولی نمی
تونست ، روانش اجازه نمیداد که بعد از مرگش امپراطوریش ،
امپراطوری ای که با سال ها خون دل خوردن و سختی اونو به یه جایی
رسونده بود ، فرو بپاشه .
ساعت 12 شب رو نشون میداد.
تا نیم ساعت دیگه باید توی جلسه می بود و یکی از بزرگترین و مهم
ترین قرارداد هاش رو امضا می کرد.چند ماهی بود که برای این قرارداد برنامه ریزی میکردن.
مثل همیشه تیپ دارکی زد و چهار دکمه از پیراهن و دو دکمه از بالای
اور کتش رو باز رها کرد . دستی توی موهای نقره ایش کشید و توی
ایینه به صورت بی روح خودش خیره شد ، همون چیزی که دقیقا می
خواست.
***
در خونشو با کلیدش باز کرد و به زور اول وسایلش بعد هم خودش رو
داخلش چپوند .
بدون اینکه حتی چراغ هارو روشن کنه روی مبل نشست و برای بار
صدم به پیشنهادی که هفته ی پیش بهش شده بود و تا همین االن رو
اعصابش بود ، فکر کرد.
نمی تونست ازش بگذره...
جین و تیم جراحیش بهترین جراحی قلب بیمارستان و یا به عبارتی سئول
بودند ولی فقط به خاطر یه شایعه بی اساس تیمش همکارش از هم پاشید
به طرز عجیبی هم چند روزی بود هیچ کدوم از جراحی هاش موفق
نمیشدند ؛ و وقتی که امروز حکم باطل شدن پروانه ی پزشکی که سال ها
براش زحمت کشیده بود رو روی میزش دید ، ضربه ی نهایی بهش وارد
شد .
االن رسما هیچ غلطی نمی تونست بکنه.
همه ی شواهد میگفتن که سوکجین ، پزش ِک جوان و نابغه ی قلب به
بیمارای کم سن و سالش تجاوز کرده حتی یه فیلم از دوربین های مداربسته هم بود که این رو اثبات میکرد و
جین رو رسما بی دفاع میکرد .هیچ ایده ای نداشت که این دسیسه ها
برای چی و کار کی یا حتی چه کسانی هست .
جین اصال نمی تونست خودش رو از این مخمصه نجات بده ، این پاپوش
ها ناجور دست و پاش رو برای دفاع کردن از خودش بسته بودند .
هوفی کشید و به سمت لپتاپش رفت. ایمیلی که تمام این هفته ذهنشو
مشغول کرده بود رو باز کرد و برای بار هزارم مرورش کرد .
ازش می خواستن دکتر شخصی کسی مجهول باشه ولی در برابرش حق
السکوت و تغییر محل سکونت هم می خواستن .
پولش چندین برابر حقوقش بود و همین باعث شده بود که یقین پیدا کنه
که این کار یه کار معمولی و تمیز نیست.
ولی االن تن ها جایی که بدون پروانه پزش کی و با وجود همه حرفایی که
پشتش بود قبولش میکرد همین کمپانی ِکی. اِن. ای بود.
اهل کار خالف نبود ولی خب قرار نبود که اون کار کثیفی بکنه مگه نه؟
اون فقط وظیفش رو که مراقبت و درمان بیمار بود انجام میداد. بعدشم
اصال از کجا معلوم جای درستی نباشه؟
شاید فقط به خاطر نیاز ضروریشون مب لغش انقدر باال بود و حق
السکوت هم ...فقط به خاطر باال بودن امنیت توی کارشون بود!
سعی داشت خودش رو به هر نحوی که شده قانع کنه.
نمی تونست به این راحتی شغلش رو کنار بزاره و شغل جدیدی رو
شروع کنه .
هرچی هم که باشه ، این همه سال مرارت نکشیده بود که بعد چند سال
کوتاه ولش کنه .
قبل اینکه از تصمیش منصرف بشه یک بار دیگه ایمیل رو خوند و بعد
از کمی یکی به دو کردن با خودش ، رضایت خودش از کار پیشنهاد شده
رو با فرستادن ایمیلی به همون آدرس ، تایید کرد ....
ESTÁS LEYENDO
I will find you
Fanficپیدایت خواهم کرد کاپل:نامجین_سوپ ژانر:درام_جنایی_اکشن_اسمات_بی دی اس ام جین بهترین موقعیت شغلیش به عنوان جراح ارشد رو از دست داده و چاره ای جز قبول کردن شغل عحیبی که بهش پیشنهاد دادن نداره اون باید پزشک شخصی کسی بشه که حتی اجازه اوردن اسمش رو نداره