2. هیکی پرنک

2.8K 474 132
                                    

-اوکی...هی تی جی فمیلییی! امیدوارم حال همگی خوب باشه...من الان توی دستشوییم.
تهیونگ با خنده همونطور که دوربین رو گرفته بود رو به اینه گفت.

-امروز میخوام انتقام بگیرم پس یه پرنک پیش رومون داریم تیم ته...امیدوارم که حسابی خوشتون بیاد.
تهیونگ با چشمک رو به دوربین گفت.

-پرنکی که میخوام انجام بدم...هیکی پرنکه!(hickey: همون لاوبایت خودمون)
همونطور که لوازم ارایشو از توی کیف درمیاورد گفت.

-خب بزارین همینجوری که سعی میکنم هیکی  رو درست کنم توضیح بدم براتون.

-من دیروز رفته بودم پیش خانواده م پس جونگکوکو ندیدم... و این فرصت خوبیه که این پرنکو انجام بدم چون واقعی تر میشه.

-و برای اینکه قضیه رو مشکوک تر کنیم میخوام یه لباس یقه اسکی بپوشم که مثلا دارم گردنمو مخفی میکنم.
با یه قیافه از خودراضی رو به دوربین گفت.

-فقط امیدوارم قبل از اینکه کوک منو بکشه بتونم بهش بگم که این یه پرنکه.
با خنده گفت و وسایل رو جمع کرد و تو اینه به گردنش نگاه کرد.

-واو...مثل اینکه واقعا استعداد دارم خیلی واقعی شده...خدا بهم رحم کنه.
-خب من الان میرم لباسمو عوض کنم و بعدش دوربینو توی نشیمن مخفی میکنم تا جونگکوک از باشگاه بیاد...میبینمتون.
بعد از اینکه دستشو جلوی دوربین گرفت و فیلمو قطع کرد رفت بیرون و دوربین رو روی تخت گذاشت تا لباسشو عوض کنه.

بعد از عوض کردن لباسش از پله ها پایین رفت و دوربین رو روی قفسه های روی دیوار بین مجسمه ها و وسایل اونجا قایم کرد و دکمه ضبط فیلمو زد.

-خب گایز جونگکوک دیگه باید کم کم برسه من دوربینو اینجا میزارم که به کاناپه ها دید داشته باشه...من اونجا میشینم.
با دستش به کاناپه تک نفره اشاره کرد.

-تیم ته...برام ارزوی موفقیت کنید.
بعد از مشت کردن دستش و تکون دادنش توی هوا به سمت کاناپه رفت و روش نشست و وقتی صدای درو شنید گوشیشو دستش گرفت که مثلا داره با گوشیش کار میکنه.

*هووفف...استرس دارم شت*
تهیونگ با خودش گفت.
-بیبی من اومدم!
جونگکوک با خوشحالی گفت و به سمت تهیونگ رفت.
-سلام
تهیونگ با لبخند گفت.
-عاههه از دیروزه ندیدمت دلم خیلی برات تنگ شده بود.
جونگکوک همونطور که خم میشد تا تهیونگ رو ببوسه با لبای جلو اومده گفت.

-کوک...همش یه روز بود یجور میگی انگار یه هفته ست منو ندیدی.
تهیونگ با خنده گفت و دستاش رو دور گردن کوک حلقه کرد.
-بازم... برای من یه روزم زیاده.
جونگکوک بعد از اینکه بوسیدش گفت و خودش رو روی کاناپه کناری پرت کرد.

~TJ family~ (kookv)Where stories live. Discover now