- تو چی هستی رنجوین؟
لبخندش شیرین بود، می درخشید مثل همه ی وجودش! اونقدر درخشان که قلب من رو هم روشن کرد.
- نژاد من، گاموسِرویه!
آروم با خودم تکرار می کردم... داشت سر به سرم می ذاشت؟ این دیگه چی بود؟
اینقدر قیافم گیج می زد که به خنده افتاد!
- نه تنها وقتی دیدیم نتونستی بفهمی حتی الانم که گفتمش نمی دونی من چی هستم!
ابرو هامو جمع کردم و سرمو کج کردم: واقعا مهمه؟ که چه نژادی باشی؟
لبخند از روی لباش محو شد... نور بدنش هر لحظه کمتر می شد و درخشش خاموش می شد!
- اگه مهم نیست پس چرا بقیه منو از خودشون نمی دونن! من خیلی تنهام جنو! وقتی نه مال جنگل باشی و نه مال آسمون مثل یک تیکه ی ناجور وسط یک دنیای ناشناخته گم بشی!
خودمو روی تخت جلو کشیدم تا بهش نزدیک تر بشم.
- لازم نیست متعلق به چیزی یا جایی باشی! می دونی... بزار یک چیزی بهت بگم...اینکه بدونم نژادت چیه برای این نبود که بدونم باهم مکملیم یا نه! وقتی یک اتفاقی توی قلبت افتاده حتی اگه ناشناخته ترین پری جهانم بودی، برای من فرقی نمی کرد... مگه می تونم حسمو متوقف کنم...
نتونستم جلوی خنده مو بگیرم: حتی الانم نمی دونم چی هستی! درسته یکم خنگم ولی اینو می دونم که... دیگه نمی تونم ازت جدا بشم...
برق شفافی توی چشم های آبی رنگش افتاده بود که زیر نور کم جون ماه می درخشید.
توی گوش هام صدای امواج آروم آب رو می شنیدم و بوی خنکی شب توی جنگل به مشامم می رسید...
کنارم نشست و همونطور که سرش پایین بود آروم زمزمه کرد: ولی تو باید برگردی... اگه نتونی بری هم ماه کم نور و خاموش میشه و هم من!
قلبم که تا الان با سرعت می تپید، انگار باد سردی ازش عبور کرده بود،تپشش به شماره افتاد...
- پس تو چی؟ یعنی باید بذارمت اینجا و برم؟
رنجون لبخند تلخی زد: اینقدر جدی نگیرش.. اونقدری به هم وابسته نشدیم که نتونی ترکم کنی!
سمتش خم شدم و با قاطعیت گفتم: من نمی تونم ازت جدا بشم... می تونی باورش نکنی ولی... حتی خودمم نمی دونم این چیه توی وجودم ولی وقتی فقط حرف اینو که باید برم میزنی، نفسمو ازم می گیری... اینا همش به خاطر توعه! تو مسئولشی و نمی تونی اینقدر بی رحم باشی.
بر خلاف انتظارم صدای خنده های زنگ دارش کل خونه رو گرفت... باید عصبانی می شدم...ولی نشدم... اینقدر محو حرکت بامزه ی مژه هاش و حالت کیوت صورتش شده بودم که یادم رفت اصلا داره به چی می خنده...
YOU ARE READING
Belong To The Moon
Fanfictionتو "ماه"ــی و من "متعلق به ماه" چه قدر صبر کنم تا بفهمی من چی هستم؟ ~~ | کاپل: نورن | | ژانر: فانتزی، رمنس |