بعد از عقد عروس و داماد همه خانواده ها و فامیل ها چه دور چه نزدیک مشغول عکس گرفتن با عروس و داماد بودن .
جونگوو نگاهشو از اون پسر برنمیداشت و هرجا که میرفت نگاش میکرد ، همه حرکاتش رو زیر نظر گرفته بود ولی حتی نه اسمش رو میدونست نه نسبتش با عروس یا داماد .وین وین تنه ای به جونگوو زد که باعث شد به خودش بیاد :
_ جونگوو بس کن کم بهش زل بزن ضایع .
+ ببین کی به من میگه ضاع نکه خودت نیستی تو از همه ضایع تری !
_ خب الان بحثمون اینه ول کن تورخدا !
+ خب میگی چیکار کنم ؟
_ خیلی ساده برو باهاش حرف بزن .
+ میخواستم بزنم ولی گفتم که اهمیت نداد یعنی حتی اسمشو هم نگفت .
_ میخوای کمکت کنم ؟؟؟جونگوو سریع سمت وین برگشت و با ترس گفت : نه نه نه ... تو لازم نیست کاری بکنی خواهشا .
وین وین خنده اش گرفت چون هردوشون خوب میدونستن که تو این کار اخرش وین وین گند میزنه .ته ایل بعد از عکس گرفتن با برادرش سمت میز اومد و بطری آب معدنی رو برداشت و سر کشید :
تن : ااااا زشته مثلا تو داداش دامادی!
ته ایل : برو بابا هوا خیلی گرمه ولم کن دارم تو این کت و کروات خفه میشم .
بعد صندلی رو عقب کشید و کنار وین وین نشست .وین وین با دیدن ته ایل مخش جرقه زد سمت ته ایل و پشت به جونگوو نیست
_ میگم هیونگ یه سوال بپرسم؟!
ته ایل یکم از لحن هیجانی وین وین ترسید : چی؟ بپرس..
_اون پسر قد بلنده که کت و شلوار پوشیده ..( بعد نگاهشو سمت عروس و داماد برد ) ...نگاش کن ببین داره با عروس داماد عکس میگیره !
ته ایل نگاه پوکری به لوکاس انداخت : خب؟ منظور ؟؟؟
_ سوالم چرته و یکم عجیب... میشه بگی اون چه نسبتی با تو یا بقیه داره و اینکه اسمش چیه ؟!؟
+ خب اسمش که لوکاسه ( وین وین ابروهاشو با تعجب بالا داد ) .. و خب اون پسر یکی از دایی هامه ..یعنی دایی بزرگم.
+ عاااووو جدی ؟!
_ اره حالا چرا میپرسی ؟
+ هیچ هیچی فقط کنجکاو بودم و خب یه چیز دیگه... استریته !؟ته ایل شونه هاشو بالا انداخت : نمیدونم زیاد ولی اینو میدونم که از ازدواج بیزاره... یه جورایی سینگلی رو بیشتر ترجیح میده !
جونگوو خیلی خوب مکالمه ته ایل و وین وین رو شنیده بود ( لوکاسه! این اسم قشنگه؟ یا من اونو جذاب میبینم؟)
جونگوو نصفه لیوان ویسکی شو یه نفس سرکشید و از جاش بلند شد احساس خفگی داشت ، نیاز به تنهایی و جایی که اون پسر جلوی چشمش نباشه ....................
_ تیونگ با توام ..به نفعته که همونجا وایسی !
تیونگ همونطور که روی مبل وایساده بود و نفس نفس میزد : من...باتو....نمیام حمام !
جهیون دوباره ابروهاشو بالا انداخت دنبالش کرد ولی تیونگ بخاطر ریز نقش بودن و جثه کمش خیلی راحت از دستش فرار میکرد و روی مبل و تخت بالا پایین میپرید .
ESTÁS LEYENDO
𝐀𝐟𝐭𝐞𝐫 𝐒𝐞𝐱 𖦹𝐉𝐚𝐞𝐲𝐨𝐧𝐠𖦹
Romance❥︎NCT" Couple :Jaeyong . Yuwin . Johnten. Luwoo Genre :.....;) " تو شهری که هرگز اسمشو نشنیدی دانشگاهی وجود داره که در اونجا پسر جدی به اسم جهیون که به امید بیرون اومدن از این شهر کوفتی درس میخونه سپس دانشجوی انتقالی فرا میرسه که ....... _ تمام شد...