𝑷𝒂𝒓𝒕 2

83 9 0
                                    

یک ساعت بود که همه مشغول کار بودن، ولی نامجون همینطور به جین خیره شده بود و خودکارش رو میجوید.
جین که نگاه سنگینی رو حس کرده بود به اطرافش نگاه کرد و دید که نامجون بهش خیره شده.
هوفی کشید و چشماشو چرخوند.
+ تو کار دیگه ای جز دید زدن من نداری؟

نامجون خودکارش رو از دهنش در اورد و پوزخندی زد

_ تو خیلی جذابی کیم سوکجین

جین چشماش گرد شد.

+ وات؟

نامجون تکیه داد به صندلیش و ابروهاشو داد بالا.

_ نشنیدی؟ گفتم که خیلی جذابی!

جین خندید.

+ میدونم! نیازی نیست بهم بگی!

نامجون از جاش بلند شد و نشست روی میز سوکجین

+ هی! پاشو دارم کار میکنما!

_ نترس بهت اسیبی نمیزنم.

+ نگفتم اسیبی میزنی گفتم پاشو دارم کار میکمم احمق!

_ اگه پا نشم چی؟

سوکجین چشماشو ریز کرد.

+ به رییس میگم!

نامجون دست به سینه شد و ابروهاشو برد بالا.

_بگو!

+ شوخی ندارم میگما!

نامجون خندید و پا روی پا گذاشت.

_ تو اگه میخواستی بگی قبل اینکه منو تهدید کنی صداش میکردی، پس بشین سرجات پسر جون!

" نامجون اذیتش نکن"

_ اذیت کنم چیکار میکنی؟ منم مثل این بچه بفاک میدی؟

جیمین سرشو برد پایین و گونه هاش قرمز شد، جونگ کوک که متوجه جیمین شد خودکارش رو پرت کرد روی میز و از جاش بلند شد.

" پاتو از گلیمت دراز نکن الاغ! اوندفه هم بی احترامی کردی به منو جیمین سکوت کردم گفتم شاید پشیمون بشی از حرفت ولی میبینم داری بدتر میکنی! جلوی اون زبونتو بگیر تا نزدم دست پاتو شل و پل کنم!

نامجون پوزخندی زد.

_ خیلی خب ددی خشن جوش نیار شیرت خشک میشه، جنبه شوخی داشته باش!

جیمین بلند شد و دست جونگ کوک رو گرفت ارومش کرد.

• ولش کن جونگ کوکی. عادت کردم به شوخیاش اشکال نداره.

_ چیزی بهت گفت مستقیم میای بهم میگی باشه؟

• باش

نامجون حالت عوق زدن از خودش در اورد و به جین نگاه کرد.

_ خیلی حال بهم زنن نه؟

+ نه کار توعه که حال بهم زنه! برو سرکارت!

𝒦𝒾𝓈𝓈 𝓂ℯ♡Donde viven las historias. Descúbrelo ahora