𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟏𝟎°

924 152 61
                                    

چانگبین با دیدن شونه و پای خونی تیونگ و فلیکس هول کرد و سریع رو پوش سفیدش رو پوشید.

×خدای من چ بلایی سرتون اومده؟

×چطوری به این وضع افتادین؟

جی براش توضیح داد:

×پلیسا پیدامون کرده بودن..

×فاک تیونگ شونت بدجور آسیب دیده

پسر لباش رو از درد گاز گرفت و سعی کرد صداش بلند نشه.!
شونش به طرز بدی درد میکرد و از طرفی دوست نداشت فلیکس نگرانش بشه..
..................

'فلیکس'

جی  کمکم کرد روی تخت دراز بکشم و نگاهی به پای خونیم کرد.

×اوف.. چطوری اینطوری شد؟

+پام رفت لای چرخ

×لعنتی..

+به حرف هیونجین گوش ندادم

+گفت سرعتمو کم کنم ولی گوش ندادم بهش

+دیگه نمیدونستم چیکار کنم و به خودم اومدم و دیدم هیونجین منو رو موتورش نشونده..

دست جی رو گرفتم و با صدای آروم تری ادامه دادم:

+میتونست ولم کنه و خودش تنهایی فرار کنه..

+پس چرا نجاتم داد؟

دستام میلرزیدن و دلم نمیخواست حرفای هیونجین حقیقت داشته باشن!
شایدم دلم میخواست..
بلاخره هیونجین هم اومد داخل و با دیدن پیشونی خونیش قلبم وایستاد.

+چیشده.. چرا..خونیه پیشونیت؟

با کلافگی گفت:

_از موتور افتادم

لبامو گاز گرفتم و سعی کردم نخندم ولی نتونستم نگهش دارم.
با تصور افتادنش از موتور بلند خندیدم و سر همه برگشت سمتم.
با خنده گفتم:

+وای خدا.. حواست کجا بود که افتادی؟

_نگران تو بودم حواسم کلا پرت شد

بخاطر من افتاده بود؟
پسره احمق!

'اصلا هم خوشحال نشدم نگرانم شده'

اومدم کنارم و با نگرانی بدنم رو برانداز کرد.
با حس لباش روی ساق پام بدنم لرزید.

_متاسفم فرشته کوچولو

+هی هی..تقصیر تو نیست..

ناخودآگاه نرم شده بودم و نمیدونم چرا.
گونمو نوازش کرد و اشکی از چشماش روی گونم چکید.

+هی..

بلند شدم و سرشو آوردم نزدیک صورتم.

+گریه نکن

لبخند قشنگی تحویلم داد و محکم بغلش کردم.
چرا حس میکردم قراره از دستش بدم؟

+هیون لطفا.. گریه نکن

𝗠𝗮𝗳𝗶𝗮 𝘃𝗶𝗰𝘁𝗼𝗿𝘆°(𝗠𝗜𝗧𝗠 𝗦𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻²)Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz