لبخندت

83 19 0
                                    


زمانی که اون خندید......

امروز برای اولین بار باهات صحبت کردم.تو همونجور که انتظار داشتم خیلی شیرین و مهربون بودی.تو بهم گفتی چشمام قشنگن.حتی با این که میدونم نیستن،چرا اینقدر باهام مهربونی؟من هیچ کس بجز یه بازنده نیستم.تو خیلی با من فرق داری.تو یعالمه پوست داری و همه تورو دوست دارن.درحالی که من یه بی عرضه ام که هیچ کس نمیخواد باهاش باشه.

تو بهم لبخند زدی.ستاره حسادت میکردن اگه میدیدن که لبخندات چقدر درخشانن.

من خیلی خوشحال شدم وقتی گفتی دوباره همو میبینیم.ولی دارم با کی شوخی میکنم؟من هیچ کس نیستم.احتمالا تو این گفتی فقط چون نمیخواستی بی ادب باشی.

ولی بازم ممنون که باهام خوب بودی،مارک!

با تمام عشق.
جکسون.

your everything»»»»marksonWhere stories live. Discover now