تهیونگ: جیمین زود باش دیر شده!جیمین چشماشو چرخوند و مشغول جمع کردن وسایلش شد، برای اولین روز کاریش استرس زیادی داشت.
قصد داشت موهاشو رنگ کنه ولی با تشنجی که تهیونگ ایجاد کرده بود نمیتونست، روبه روی اینه ایستاد و شروع کرد به کشیدن خط چشم مورد علاقش.معتقد بود که اعتماد بنفس بالایی داره وقتی این خط چشم رو میکشه.
جیمین: اوه، پارک جیمین چقدر ناز شدی!
از جیبش برق لبی که مادرش بهش هدیه داده بود رو در اورد و روی لب های پفکیش کشید، مادرش قبل از مرگش مادام هفت جعبه برق لب میفرستاد سئول، میدونست که جیمین خوشش نمیاد لباش سفید باشه.
جیمین: ای وای، برق لبم داره تموم میشه! هایش باید یه بسته دیگه رو باز کنم.
باز هم صدای تهیونگ رو شنید و از کارش منصرف شد.
مثل خودش صداشو برد بالا و دستشو توی هوا به حالت کلافه تکون داد.
جیمین: اومدم احمقققق!
برق لبش رو سریع روی لبش کشید.
کیفش رو روی کولش انداخت و نگاهی به اتاقه کیوتش انداخت. همه چیز سرجاش بود! و همین باعث شد دهنش باز بشه.
جیمین: هایش، اولین باره موقع رفتن سرکار اتاقم اینقدر تمیزه!
تک خنده ای کرد که چشمش به دفتر خاطراتش افتاد که گوشه ای از تختش بود.
جیمین: یعنی بیارمش؟ یا اگه برم اونجا کلی کار سرم میریزن؟ هایش دوست دارم حسمو همون لحظه بنویسم.
با شنیدن عربده های تهیونگ به خودش اومد و سریع دفترش رو توی کیفش جا داد. پتوی تختش رو درست کرد و از اتاق بیرون اومد.
برای اذیت کردن تهیونگ ارام ارام از پله ها پایین میومد.
تهیونگ سرش رو کج کرد و اخماش توهم رفت.
تهیونگ: جیمین واقعا؟!
تک خنده ای به قیافه کیوت و خنگ تهیونگ کرد*
جیمین: یاااا ته تو خیلی داری شلوغش میکنی! اگه بریم و نباشن چی؟
تهیونگ سکوت کرد و یک گوشه دیگر رو نگاه کرد.
جیمین: چیه تهیونگ لال شدی؟ خب بگو دیگه!
تهیونگ دستشو روی گردنش کشید.
تهیونگ: جیمین اگه نبودن خفم کن اوکی؟ و اگه بودن یه اسپنک باید بخوری!
جیمین: حتما!
هردو خندیدن و از خونه بیرون رفتن.
جیمین: کدوم ایستگاه باید بریم؟
تهیونگ: ایستگاه؟ چه ایستگاهی؟
جیمین: اتوبوس دیگه، واسه رفتن به بیمارستان
YOU ARE READING
☂︎︎ ℋℯ𝒶𝓇𝓉 ℬℯ𝒶𝓉 ♪
RomanceFiction name : ℋℯ𝒶𝓇𝓉 𝒷ℯ𝒶𝓉 Fiction type : boy&boy Main couple : kookmin Sub couple: numjin,yoonhope Genre: drama ,romance, smut٫comedy Age Category : NC+18 Jk: قشنگ ترین اتفاق چیه جیمین؟ JM: اینکه جون بقیه رو نجات بدی Jk: چی باعث شد همچین فکری...