Taeyong:
از قصر گفته بودن به چند تا خدمتکار نیاز دارن برای ولیعهد به اسرار خانوادم امروز قراره برم قصر با بی میلی وارد قصر میشم و میرم سمت یکی از ورودی های قصر خیره میشم به پنجره های کوچیکش و یکم عقب میرم تا کلشو ببینم از پشت میخورم به یکی برمیگردم سمتشو نگاش میکنم
اوه ببخشید سرمو خم میکنم
نگاهم به چشماش میخوره برای چند لحظه نگاش میکنم اون واقعا زیبا بود.
به خودم میام میرم اون طرف تر و به چشماش نگاه میکنم.Jaehyun:
با لباس ساده داشتم داخل قصر قدم میزدم و به اطراف نگاه میکردم تا اینکه یه پسر بهم خورد وقتی نگاش کردم اون گرمی وجودمو حس کردم ولی اون کی بود؟
به سرباز هام گفتم برن دنبالش و اونو تو قصر استخدام کنن من به همراه خدمه ها به اتاقم رفتم و استراحت کردم.
سرباز وارد شد
_قربان انجامش دادیم
لبخندی محوی زدم و به سرباز نگاه کردم
بهش بگید خودشو برای مراسم فردا آماده کنه میخوام تو مراسم شرکت کنه
_اما قربان...
حرف نباشه بروTaeyong:
برای مراسم آماده شده بودم توی دلم استرس داشتم چرا باید ولیعهد همچین درخواستی باید بکنه؟!
از فکر بیرون اومدم و تو آینه به خودم نگاه کدم و به سمت تالار رفتم
همه جا شلوغ بود یه گوشه نشستم و به اطراف نگاه کردم
یکدفعه صدای همهمه آروم شد نگاه کردم ولیعهد رو همراه مادرش و پدرش دیدم سر خم کردم.
اون منو حتی ندید و سر جام نشستم
سرباز بازوی منو گرفت و گفت باید به ولیعهد شراب سرخ ببری
با تعجب گفتم من؟
و سرشو تکون داد
شراب رو داد دست من من با استرس خیلی زیاد پیش ولیعهد رفتم و سرمو خم کردم و شراب سرخ رو جلوش گرفتم خواستم به چشماش نگاه کنم دیدم اون از قبل داره نگام میکنه
ناخودآگاه لبخندی روی لبم نشست
اون واقعا زیبا شده من حرفی برای گفتن زیباییش نداشتم
نگاهم که روش زوم مونده بود رو حس کرد و نگام کرد به لب هاش نگاه کردم واقعا زیبا و حیرت آور بود من کسی رو میخواستم که اینجوری باشه من همیشه میفهمیدم که به دخترا علاقه ندارم و این هزار برابر از یه دختر خوشگل تر بودیوهوووو سلااام چطورید؟
اینم از پارت اول
امیدوارم دوسش داشته باشید^-^
ببخشید اگه کم بود
ووت و کامنت فراموش نشود🍡
YOU ARE READING
First kiss
Historical Fictionدرد های زندگیم تمومی ندارن هر روز بیشتر از دیروز هر روز منتطر معجزه ای ام که بتونه منو نجات بده و من ازین درد ها نجات بده فقط میخوای این زندگی و درد هاش تموم بشه ______________ خسته ام از تموم غر غر های مادرم و پدرم..من دوست دارم خر جور میخوام زند...