Jaehyun:
دستشو کشیدم و اونو روی خودم انداختمش کاملا خجالت رو از توی چشماش حس میکردم دستمو کنار موهاش گذاشتم و نگاهش کردم
با لبخند زمزمه کردم:نگران نباش الان اوکی میشه البته اگه اینو در بیارم
روی پام نشوندمش و پیراهن بلندم رو از تنم خارج کردم و اونم دیدم که با دهن باز داشت بهم نگاه میکرد.
هوم؟؟ خوشگل ندیدی؟
_عوم ببخشید
اینو گفت و چشماشو پوشوند
دستشو گرفتم و روی دستشو اروم بوسیدم
پوزخندی زدم و گفتم
نمیخوای اسمتو بگی شازده کوچولو؟
_من من تیونگ هستم لی تیونگ
اسم زیبایی داری
_م…ممنون
اینو گفت و سرشو پایین انداخت
با انگشتام سرشو گرفتم و خیره شدم به چشماش شازده کوچولو ما چند سالشه؟؟
_من ۱۹ سالمه
لبخند گرمی زدم و دستمو نوازش وار روی گونش کشیدمTaeyung:
هر لحظه بدنم با دیدن بدنش گرم تر میشد آب دهنمو قورت دادم
خواستم از جام بلند شم که نزاشت و منو همونجوری توی بغلش نگه داشت
با استرس:ولی سرورم من باید برم رخت هاتون رو هم میبرم با خودم
_لازم نکرده فعلا میخوام بیشتر باهم آشنا شیم
اینو که گفت من آب دهنمو قورت دادم و خیره شدم بهش
لبخندی زد و لباشو خیلی نرم روی لبام گذاشت
تجربش خیلی داغ بود و چشمامو همراهش بستم و…خب هایی کیوتام🥺❤️
ببخشید خیلی دیر شد من واقعا درگیر درس و امتحانا بودم حالا بماند که امتحانام افتضاح خراب کردم😭
عیب نداره ولی پر انرژی برگشتم که فیکمو ادامه بدم
دوشتون دارم قشنگاممممم بایی🦋
YOU ARE READING
First kiss
Historical Fictionدرد های زندگیم تمومی ندارن هر روز بیشتر از دیروز هر روز منتطر معجزه ای ام که بتونه منو نجات بده و من ازین درد ها نجات بده فقط میخوای این زندگی و درد هاش تموم بشه ______________ خسته ام از تموم غر غر های مادرم و پدرم..من دوست دارم خر جور میخوام زند...