به اسمون تاریک شب نگاهی انداخت
همه جا پر از ستاره بود و ماه بیشتر از هر شب دیگه ای میدرخشید
نگاهی به ماه کرد
مثل خودش بود
تنها ی تنها
کسیو نداشت که شبیه ش باشه
کسیو نداشت که بفهمه مثل اون بودن چه حسی داره
اشک مزاحمی که از گونش چکید رو پاک کرد
دوباره به اسمون خیره شد
خیلی ناگهانی ستاره ای رو دید که از اسمون سقوط کرد
اعتقادی به معجزه یا هر چرندی دیگه ای نداشت
زندگی اینو بهش ثابت کرده بود
هیچ چیز اونجوری که میخوای نمیشه
ولی چه مشکلی داشت
که فقد یه بار ارزو کنه؟
ارزو کرد که
یکی رو داشته باشه تا همیشه کنارش باشه
پشتش باشه
با گفتن جمله ی من همیشه هستم
تا ابد بمونه
_هیونگ
با صدای دونسنگش نگاهشو از اسمون به اون داد
مینهیوک با دیدن چشای اشکی دونگمین سمتش رفت
پیشش نشست و دستش رو گرفت
نمیتونست اونو اینشکلی ببینه
حقش نبود که انقد اشک بریزه
مینهیوک از همه چی خبر داشت
میدونست اون پسر درچه حالیه
_میدونی که یکی هست که همیشه پیشته؟
هیونگ میتونی بهم اعتماد کنی
همیشه به حرفات گوش میدم
پشتتم
ازت محافظت میکنم
همیشه طرف توام
و مهم ترش
هیچ وقت ترکت نمیکنم :)
شاید این یه نشانه بود؟
یه نشانه که به دونگمین بگه معجزه واقعیه؟
شاید معجزه همین فرشته ی مقابلش بود
شاید زندگی برا یه بارم که شده
خواستشو براورده کرده
شاید این تغییری و تفاوتی که داشتن
شروع یه عشق بود؟
مینهیوک شبیه ش نبود
باهم خیلی فرق میکردن
مثل خورشید و ماه
با هم فرق میکنن
ولی همدیگرو کامل میکنن :)
اگه خورشید نباشه ماهی درکار نیست
مثل دونگمین که اگه مینهیوک نباشه
دونگمینی درکار نیست☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
سلام
خوبین؟
خب راستش به یه دلیلی من بقیه وانشاتامو پاک کردم
این یه وانشات چاکی بود که گفته بودم مینویسم :)
امیدوارم خوشتون اومده باشه
درباره ی شخصیتا
پارک مینهیوک:☝🏻لقبش راکیمیدونم میدونم چشاش خیلی خوشگلن...
لی دونگمین:☝🏻 لقبش چا اون وو
خدای جذابیت :)از نگاه های اون وو به راکی نگم براتون :)
خب حالا
من چرا گفتم شاید بر اساس زندگیه واقعی؟
چون خودشون گفتن :)
یکی از اعضای گروهشون به اسم مونبین گفته که راکی و اون وو همیشه پیش همن و اون وو وقتی ناراحته میره پیش راکی چون راکی میتونه اونو اروم کنه :)
همینا کافیه :)اینم مونبین
خیلی جداب تشریف میفرماید