نویسنده:
صدای قدم های پاشنه بلند زن توی سالن پیچید پسر با دیدن دختر موردعلاقش با غرور پا شد و دست اون رو گرفت و بوسید
دختر تکخنده ای کردو گفت:خوب کارت و انجام دادی؟
+همهچی عالی پیش رفت فکنکنم تا دوهفته راه بره
دختره خنده بلندی کرد و همزمان دستاش و دور گردن پسر حلقه کرد و گفت
_کارت خوب بود.........وونهو
.
.
.
.
.
.
_پسرمکجاستتتتتتتتتتت؟
جیمین با شنیدن صدای مادر کوک با عجله خودش و به اونا رسوند و مادر کوک رو تو آغوش گرفت
_خاله دکترا میگن....دکترل میگن حالش زیاد خوب نیست ...اسیب دیده گیاش خیلین مخصوصا کلیه هاش فعلا توی اورژانسه ولی دکتر گفته باید وایسیم تا بهوش بیاد
و بعد اینجمله گریه بلند مادر کوک و جین شروع شدجین:با..با هق باورمنمیشه..پسر. هق پسر هق کم....هق چطور هق دلشون اومد هق
مادر کوک :اون .هق حروم..هق زاده هق رو هق ندیدید هق
جیمین که داشت اشکاش و پاک میکرد گفت:نه خاله مننگران کوک بودم بنابراین گوشی کوک رو ردیابی کردم و وقتی رسیدمروی زمین توی خون بیهوش بود
و صدای گریه جین و مادرکوک بیشتر شد___________
حروم زاده ها🙂
میخوام تو خماری بزارمتون تا فردا
اری فعلا
۵۰ مگ دارم
DU LIEST GERADE
my Professor Bitch
Fanfiction_اوه فاک می گاد امکان نداره پسره کوچیکتر نگاهی به دوستش انداخت گفت +چرا وونهو واقعیت داره _یعنیواقعا اون بچه +اره اون توسط استادش به فاک رفته . . متوقف شده❌ چی میشه اگه پسر شیطون و بی اعصاب کلاس عاشق استادش بشه و برا به دست اوردنش هرکاری بکنه؟😏 ...