خیلی دوست دارم و خیلی خوشحالم که مال منی....ولی از وقتی که اون اومد ، فهمیدم رابطمون قرار نیست برای همیشه موندگار باشه. اون با لبخند قشنگی روی لباش پا به مدرسه گذاشت. کیوت بود و باهوش بنظر می اومد. از اون لحظه ای که ازش خوشت اومد، دلم می خواست مثل اون باشم .
YOU ARE READING
𝘵𝘩𝘦 𝘱𝘢𝘪𝘯 𝘪𝘯𝘴𝘪𝘥𝘦 .𝘤𝘩𝘢𝘯𝘨𝘭𝘪𝘹 [ 𝘵𝘳𝘢𝘯𝘴𝘭𝘢𝘵𝘪𝘰𝘯]
Fanfiction" می خوام درد هام رو بنویسم" جایی که فلیکس از عشقش برای چانگبین می نویسه warning: افسردگی و خودازاری . . . writer: @FelixsLeftEar
H
خیلی دوست دارم و خیلی خوشحالم که مال منی....ولی از وقتی که اون اومد ، فهمیدم رابطمون قرار نیست برای همیشه موندگار باشه. اون با لبخند قشنگی روی لباش پا به مدرسه گذاشت. کیوت بود و باهوش بنظر می اومد. از اون لحظه ای که ازش خوشت اومد، دلم می خواست مثل اون باشم .