𝙁𝙧𝙚𝙚 𝙎𝙣𝙖𝙘𝙠𝙨

آسانسور مخ زنی💏

تهیونگ از دیدنه مثلا دوسته کوک زبونش بند اومده بود و نمیدونست چی باید بگه
کوک دستشو جلوی صورته تهیونگ تکون داد

کوک : خوبی؟
ته : اع..آره..مم..من..برم دستشویی

و پرید توی یکی از دستشویی ها و درو بست

ته :

فاک...فااااکککک
الان چه وقتی بود آخهههه سر و وضعم داغووونههه نهههه
باز خوبه ماسک دارم...

ته سعی کرد موهاشو کمی مرتب کنه و سعی کنه نظره دوسته کوک رو درمورده خودش عوض کنه...خب ضایعست ته روی دوسته کوک ‌کراش داشت یه کراشه خیلییییی بزرگ

از دستشویی بیرون اومد و دوسته کوک رو دید که داشت خطه چشمشو درست میکرد...از درون پنیک کرد چون لبای کوک وقتی داشت تلاش میکرد خط چشم بکشه و تمرکز داشته باشه به حالته خیلییی کیوتی قرار گرفته بودن

ته : ع..عا..امم..م..میخوای باهم یه چیزی بخوریم

کوک موهاشو داد پشته گوشش و از توی آینه جوابشو داد : او آره حتما گرسنمه کجا بریم؟

ته : کافه رستورانه بالای پاساژ خوبه؟
کوک : اوهوم

کوک به سمته تهیونگ برگشت و با سرش به پاکت های خریدش اشاره کرد و لبخند زد
ته منظورشو گرفت و پاکت های خریدو برداشت

توی آسانسور بودن و یه دختره ریز اندام نزدیکه تهیونگ وایستاده بود ، دختر خودشو به تهیونگ نزدیک کرد و پاکتشو از دستی روی زمین انداخت
تهیونگ نگاهی کرد و خم شد
وسایله دخترو توی پاکتش گذاشتو بهش برگردوند
دختر موهاشو پشته گوشش انداخت و با عشوه های گهش تشکر کرد.

ولی خب تهیونگ همه ی حواسش به کراشه زیبا تر از جانش بود و دخترو به تخماش گرفت :)

دختر بعد از چند تا تلاشه دیگه پشیمون شد و از تهیونگ دور شد

تهیونگ توی ذهنش چندتا فحش روانه ی دختره ی اسکل کرد و دوباره با لبخند و کصخلانه ای به دوسته کوک خیره شد

......

سفارششونو دادن و نشستن

ته : ا..اممم.امم میتونم سوال کنم اسمت چیه؟
کوک : اوه کوک بهت نگفته؟ فک میکردم گفته باشه...من شینم
ته : اوه..قشنگه...منم تهیونگم *-*
بعده حرفش بلافاصله یاده این افتاد که اون اسمشو میدونه برای همین یدونه زد ته سرش و کوک خندید

کوک : مشکلی نیست *ووویییزززز*...اوه غذا آمادست من میرم بگیرم
ته سرش پایین بود و وقتی از جاش پاشد که غذارو بیاره غذا رو میز بود مثله اسکلا زل زد به غذا و بعد به کوک : بشین بخوریم
ته : آمممم من میرم دستشویی

......

لالالالا💅😂
تهیونگ بچم خیلی اسکله