part 18

5.2K 635 143
                                    

کوک خودشو به ابخوری رسوند و با اشک بالا آورد

اشکاش سرازیر شد و همونجا نشست

تهیونگ و جیمین سریع بهش رسیدن
تهیونگ سریع دستشو زیر باسنش گذاست و بالا کشیدش

گونشو بوسید و دستشو نوازش وار تو موهاش کشید

" چی شدی زندگیم خوبی؟ "
کوک بی حال سرشو رو سینه تهیونگ گذاشت و سرشو به معنی اینکه خوبه تکون داد

تهیونگ ب شدت نگرانش شده بود

" میریم دکتر ؛ جیمین ممنون بهم خبر دادی من و کوک میریم تو برو سر کلاست "

جیمین با چشمای نگران سری تکون داد
" مواظب خودتون باشید "
بعد سریع به سمت کلاسش رفت

تهیونگ بوسه ای روی پیشونی کوک گذاشت و با قدمای بلند با کوک توی بغلش از مدرسه خارج شد

" عزیزم چند تا نفس عمیق بکش تا برسیم "

بعدش کوک رو داخل ماشین گذاشت و خودش روی صندلی راننده نشست
سقف ماشینو با ریموت بست و با سرعت سمت نزدیک ترین بیمارستان حرکت کرد

چیشده بود کوکی کوچولوش
خیلی نگران شده بود

اگه چیزیش میشد چی
شایدم مسمومیت بوده باشه؟

اصلا شاید فشارش افتاده
ولی با فکر کردن به اینکه که اگه کسی فشارش بیوفته استفراق نمیکنه از این فکرش بیرون کشید

با دیدن ساختمون بیمارستان پیاده شد و کوک رو تو بغلش گرفت

در ماشینشو بست و با قدمای بلند از حیاط بیمارستان گذشت و وارد سالن بیمارستان شد

سریع سمت دکتر لی که از قبلا میشناخت حرکت کرد

وارد اتاق شد که دید مریض داخله
اقای لی با دیدن وضعیت جونگکوک اشاره کرد بیان داخل
تهیونگ سریع با قیافه نگران رفت داخل و کوک رو روی تخت خالی گذاشت و خودش رو صندلی نشست

بعد از چند مین صبر کردن بیمار آقای لی رفت و سریع بلند شد و سمت کوک رفت

" دقیقا چی شد تهیونگ؟ "

تهیونگ چنگی تو موهاش زد

" تو مدرسه بودیم که دوستش اومد بهم گفت حالش بد شده
و وقتی بهش رسیدم استفراق کرده بود و حالش بد بود "

آقای لی دستشو زیر چونش کشید
و تهیونگ تو همون حین رایحشو برای ارامش کوک ازاد کرد

اقای لی شروع به صحبت کرد

" یک سرم براش میزنم و دوتا امپول براش مینویسم و یک آزمایش که الان میدید و فردا جوابش میاد "
تهیونگ سرشو تکون داد و به آقای لی اشاره کرد که سرم رو بزنه

" فقط .. یکم اروم دردش نگیره.."

لی با لبخند سرشو تکون داد و خیلی با احتیاط سوزن رو تو دست کوک کرد
جوری که کوک زیاد دردش نگرفت فقط هیس ارومی کشید
تهیونگ بوسه کوتاهی روی پیشونی کوک گذاشت و رفت یه چیزی براش بخره که حالش بهتر بشه

بلند شد و با نگاه کردن به کوک از اتاق خارج شد

سمت کافه رفت و بعد چند قدم با رسیدن بهش دو تا آب میوه البالویی و دوتا کمپوت البالو گرفت

بعد از پرداخت کردن پولش سریع خودشو به اتاق رسوند و وارد شد

کوک رو دید که انگار یکم بهتر شده بود

رایحشو ازاد کرد که کوک لبخند ملایمی زد و باعث لبخند محو تهیونگ شد

نی رو توی اب میوه کرد و کوک رو روی تخت به حالت نشسته در آورد

" بهتری کوچولوم؟ "
کوک لبخند شیرینی زد و آب میوه رو از دستش قاپید
" اره خوبم ددی "

تهیونگ لبخندی زد و بوسه ای روی گونه کوک گذاشت

" اب میوتو بخور دوتا هم کمپوت گرفتم "

همه رو روی میز جلوی کوک گذاشت و کوک با ذوق بهشون نگاه کرد
کوکیش همیشه با چیزای خوردنی و کیوت خوشحال میشد
بعد چند مین که امپولا و سرم رو زدن وقتش شده بود آزمایش بدن

کوک با لبای آویزون روی صندلی نشست و با زدن پنبه آغشته به الکل به دستش گازی از لبش گرفت و دردو حس کرد

با فرو رفتن سوزن تو دستش چشماشو با درد بست و هقی زد

تهیونگ واقعا قلبش فشرده شده بود
ولی خب لازم بود‌..

پوف ارومی کشید و بعد از اینکه پرستاد پنبه و چسب رو روی دستش زد کمر کوک رو گرفت و بالا کشید

پرستار نگاهی به ته کرد
" باهاتون تماس میگیریم کی برای جوابش تشریف بیارید "

تهیونگ سرشو تکون داد

کوک رو توی بغلش گرفت و رفتن سمت ماشین...

______________

پارت بعد
امیدوارم دوسش داشته باشید.
و اینکه فیک داره تموم میشه و من یک فیک مشابه در نظر دارم

  ( کوک پری دریایی و تهیونگ رئیس باند مافیایی و همدیگه رو توی ساحل... )

اگه دوسش دارید بگید سریعتر شروع کنم
ژانرش هم
امپرگ _ مافیایی _ فلاف _ کمدی _ ددی کینگ
هستش.

Little OmegaTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon