6

1.7K 208 36
                                    

《جیمین》
یه کم درد داشت وقتی دندونای نیش کوک تو گردنم فرو رفت حس عجیبی داشتم
سرش و از کردنم بیرون اورد
دهنش خونی بود
اروم با دستم گونشو لمس کردم
کوک: خونِ رو گردنتو پاک کردم ، معذرت میخوام اگر دردت گرفت
و بعد دوباره بغلم کرد
من:کوک داره دیر میشه من...باید برم
کوک:برو ،...مراقب باش
من :هستم
شروع کردم به دوییدن به سمت دروازه
ازش عبور کردم که دیدم اون خوناشام کنار یه درخت خوابیده
رفتم سمتش
من:....ام..اقا؟
یه هو چشمای قرمزشو باز کرد
تهیونگ:پس اومدی
دستمو سفت گرفت و کوبید به درخت
دستاشو تو دستام قفل کرد
🔞اسمات داره دوست ندارید نخونید🔞
سرشو وارد گردنم کرد
و بعد دندونای نیشش وارد گردنم شد
حس میکردم تمام جونم داره کشیده میشه
بعد از اینکه خونم و خورد
اروم شنل و باز کرد
حالا برهنه جلوشم تو این هوای سرد
دوباره مکحم به درخت کوبیده شدم
یکی از سینه هامو کرد تو دهنش و مکید
من:ا...اه..
تهیونگ:اوم صدای ناله هات عالیه
رفت پایین تر و رو شکمم بوسه زد
تهیونگ:این جا جاییه که قراره پسرم توش باشه
نمیدونم چرا ولی از فکر حامله شدن دلم گردم شد
رفت پایین ترو خط لگنم و بوسید و گاز گرفت و بازم خونمو خورد
اومد بالا و شروع کرد بوسیدن لبام و گاز گرفتن
برم گردوند و وحشیانه واردم شد
اولین بارم انقدر درد داشت؟ بدون عشق ؟
محکم توم ضربه زد هق میزدم
من:هق...درد داره هق
براش مهم نبود و به کارش ادامه داد
و بعد خالی شد
نه تحریک شده بودم و نه خالی شده بودم در واقع هیچ لذتی نبردم
اروم شنل و بست دورم و براید استایل(اغوش عروس) بلندم کرد
تهیونگ :میرم به قصرم
انقدر بی حال بودم که تو بغلش از حال رفتم

هایییی
خب من امدممم
بچه ها پارتا کمه اما تعدادش زیاده (اینکه کی اپ میشه به سندرومه گشادیسم من مرتبطه 😂🤞)
ولی نگران نباشید فیکا رو ول نمیکنم

Red Where stories live. Discover now