هی~
راستش من اینو نوشتم... و خب انتظار نداشتم کوتاه بشه، تداخل در حساب یونو؟با اینکه کوتاه بود ولی دلم نمیخواست توی سناریو ها بزارمش...
بهرحال اکانت من قانونمن یونو؟
هه هه.سووو...
مینیوانشات یور وویس ایز هیر فوریو~****
"واقعا معذرت میخوام سونگمین.."
قبل از اینکه بتونه درو باز کنه نسبت به پسری که حتی صداشم نمیشنید زمزمه کرد و آهی کشید. کلید رو از جیبش در اورد و در خونه رو باز کرد. با ورودش پسر رو دید که گوشه ی مبل نشسته و سرش توی گوشیشه. زانوهاشو توی سینه اش جمع کرده بود و طبق عادتی که برای تمرکز داشت لب پایینش رو اویزون کرده بود.
"من خونه ام"
با لحن سردی زمزمه کرد و کفش هاشو در اورد و توی جاکفشی، درست کنار کفشای سفید پسر گذاشت. مینهو با دیدنش لبخندی زد و از جاش بلند شد. به سمتش اومد دستاشو بالا اورد تا حرکات اشاره ی مخصوص خوشامد گوییش رو انجام بده ولی با گذشتن پسر بزرگتر از کنارش، خشکش زد؛ دستای روی هوا موندش پایین افتادن. اون بیحوصله و عصبی دیده میشد...؟ چرا؟ با چشمای گرد شده راهشو دنبال کرد و با وارد شدنش به اتاق مشترکشون، نگاهشو به در اتاق داد.
چیشده بود که چان همیشه مهربونش اینقدر عصبی بود؟ چرا پرنس یخیش باهاش بدخلقی میکرد؟
با خارج شدنش از اتاق، مجددا دستاشو بالا اورد تا لاقل ازش بپرسه که چیشده اما با گذشتن مجدد چان درست از کنارش اخم کرد. چرا همچین میکرد؟؟ اون کار اشتباهی کرده بود؟ اگه اشتباهی مرتکب شده باید بایسته و بازخواستش کنه نه اینکه با نادیده گرفتنش عذابش بده!
روی مبل طوری که به پسر کوچیکتر نگاه نکنه نشست و تظاهر کرد که میخواد حواسشو به تلویزیون بده هرچند همین الانشم قلبش درد میکرد...
'همه ی اینا لازمه'
درحالی که داشت نگاهشو به شبکه و برنامه های بیمعنیش مسخرس میداد با خودش توی ذهنش تکرار میکرد.
اگه پسر تلاش میکرد... قطعا این اتفاقا هیچکدوم نمیوفتادن...
دنبال مقصر یا بهونه نبود، فقط نمیخواست از خودش برای خودش یه هیولای سنگدل بسازه.بدون حرفی که شاید فقط بخاطر اینکه قدرتشو نداشت کنارش با فاصله ی یه بالشتک نشست و نگاه خیره اشو بهش داد. دلش میخواست نزدیکش بشه، دست توی موهای نرم نیمه فرش کنه و اینقدر بهش نگاه کنه تا پسر خودش به حرف بیاد.
ضربه ای با انگشتش روی شونه ی پسر زد ولی با بیتفاوتی مواجه شد. نفسشو صدادار بیرون داد با پاش ضربه ای به پای پسر زد ولی پسر نه تنها نگاهشو از تلویزیون نگرفت بلکه دست برد تا شبکه رو عوض کنه.
ESTÁS LEYENDO
Your Voice [Chanmin]
Fanficسونگمینی که بعد از یه تصادف دیگه هیچوقت حرف نزد... Couple: Chanmin Soooo short