,𝙈𝙞𝙣𝙨𝙪𝙣𝙜,

393 53 9
                                    

( جیسونگ پسری از یه خانواده سطح پایینه که برای خرج درمان مادرش مجبور میشه توی خونه ها کارگری کنه )
/𝙎𝙢𝙪𝙩/

جونگین: هی جیسونگ برات کار پیدا کردم، پوله خوبی داره میتونی خرج مامانتو در بیاری،

جیسونگ: ادرسشو بده، ممنون که به فکرمی،

با یه لبخند و خداحافظی از جونگین جدا شدم و تاکسی گرفتم و آدرسو بهش دادم،
یه خونه ی ویلایی بزرگ بود، وااااو، این محشره،
به سمت در رفتم  زنگو فشار دادم طولی نکشید که یه خانم میانسال که لباس خدمتکار تنش بود درو باز کرد

جیسونگ: سلام من با آقای لی کار داشتم برای کار اومدم

+ بفرمائید بشینید ارباب نیستن باید منتظر بمونید

رفتم تو و روی کاناپه نشستم خونه ی بزرگی بود و آدمای زیادی توش کار میکردن نمیدونم قبولم میکنن یا نه
چند ساعتی منتظر بودم دیگه داشتم کلافه میشدم عصبانی بودم که این همه وقت بیخودی اینجا موندم با حرص از جام بلند شدم و سرمو انداختم پایین و به سمت در رفتم، قد هامو تند کردم که به یه چیز سفت برخوردم،
آخی گفتم و آروم سرمو اوردم بالا که به مردی با هیکل ورزیده روبه رو شدم،

+ تو اینجا چی میخوای
_ من...من اومدم...برای... کار
+ دنبالم بیا

دنبالش راه افتادم و وارد اتاق خواب شدیم،

+میخوای کار کنی
_بله
+ به خودم سرویس بده لازم نیست خونه رو تمیز کنی،
_ چییییی
+ همین که گفتم برای خوده خودم کار میکنی لباس هامو میشوری، بهم سرویس میدی، صبحانه و ناهار شاممو میاری و هروقت خواستم از هر نظر تمام و کمال باید برام آماده باشی
_ من اومدم برای کار نه هرزه گری
+ اینم یه نوع کاره در قبالش پول خوبی میگیری،

چند دیقه به زمین خیره شدم تا فکرامو جمع کنم، الان اولین اولویت زندگی من سلامتی مامانمه، باید قبول کنم؟!

_ ب...باشه... قبوله...
+ این قرار داد رو امضا کن تا شروع کنیم،
مشغول خوندن قرار داد شدم و امضاش کردم،
زیاد سخت نیست تو میتونی جیسونگ،

+ خب تو از الان برای من کار میکنی و باید از به حرفام گوش بدی بدون اینکه اعتراضی ازت بشنوم،
_بله
+ اسم من مینهوعه ولی بقیه ارباب صدام میکنن، توام باید کنار بقیه ارباب و صدام کنی و وقتی داری به فاک میری فقط میتونی اسممو بگی، اسم تو چیه؟
_هان جیسونگ هستم ارباب
+ خوبه فعلا باهات کاری ندارم میتونی بری، ولی قبلش شمارتو بده تا هروقت خواستم بهت خبر بدم،

گوشیشو گرفتم و شمارمو وارد کردم و احترام کوتاهی گذاشتم و از خونه خارج شدم،
به جونگین پیام دادم تا توی پارک نزدیک اینجا ببینمش و واسش همه چیزو تعریف کنم...

هفته ها گذشت و من توی اون خونه کار میکردم یه احساسی داشتم نسبت بهش که نمیدونستم چیه، فقط دوست داشتم همش کنارش باشم حتی با وجود سرد بودنش،

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Jul 07, 2023 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

"𝘚𝘒𝘡 𝘰𝘯𝘦𝘴𝘩𝘰𝘵"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora