mistake | vk

/mistake/

ببخشید بابت کاور دوسش دارم🧔🏻
_

‌
نفس عمیقی کشید و گوشیشو تو دستش جا به جا کرد
ساعت حدود سه و نیم نیمه شب بود
تا الان احتمالا همه خواب بودن با استرس با انگشتاش روی زانوش ضرب گرفت
به هر حال اون یه پسر جوون بود که نیاز های خودش رو داشت‌.
اما هنوزم راجب کاری که میخواست بکنه مطمئن نبود چون این یه جورایی براش خجالت آور محسوب میشد اگه کمپانی مسخره همچین قانون آزار دهنده ای درمورد قرار گذاشتن ایدولاش نداشت تا حالا حتما برای خودش دوست دختر جور کرده بود.
شاید بقیه اونو یه پسر مهربون و کیوت میدیدن ولی خب دخترا اکثرا پسرای شیرینو دوست دارن دیگه نه؟
اون علاوه بر اخلاق شیرینش یه چیز خیلی خوبم تو شلوارش داشت که برای زدن مخ یه دختر کافی باشه

بیخیال فکر و افتخار کردن به خودش شد و وارد صفحه جستجوگرش شد
نمیدونست چه نوع پورنی باز کنه ولی حداقل اینو میدونست که دخترارو دوست داره پس شروع به تایپ کردن کرد و روی اولین ویدیو که دید زد
حواسش بود که هندزفریشو چک کنه اون که نمی‌خواست صدای آه و ناله پورن تو گوشیش هیونگاشو بیدار کنه

چند دقیقه از پورن گذشته بود اون دختر واقعا اندام خوب و صدای خوبی داشت ولی جونگ کوک از مرده خوشش نمیومد  شاید کارگردان پورن بجای یه مرد یه خرس پشمالو برای کار دعوت کرده بود

پورن تقریبا تموم شده بود و کوک به لطف بد بودنش فقط یکم تحریک شده بود پس به پورنای پیشنهادی زیر ویدیو نگاهی کرد

با دیدن یکی از اونها که گی پورن بود آب دهنشو قورت داد
«شاید به فاک دادن پسرا هم باحال باشه ، تازه دیدن پورن گی که ادمو گی نمیکنه»
با خودش فکر کرد و ویدیو رو پلی کرد

باشه ولی این دیگه واقعا زیاده روی بود پسری که پیراهن سفید  و جورابای بلند سفید پوشیده بود روی تخت عقب عقب می‌رفت و پسر بزرگتری که یه پوزخند خطرناک کنار لبش داشت هر لحظه بهش نزدیک میشد و بعد از تقریبا به صفر رسوندن فاصله شروع به باز کردن دونه به دونه دکمه های پسر خجالتی باتم کرد و بعد از اون زبون صورتی رنگشو روی گردن پسرک کشید و از پایین گوشش تا وسط قفسه سینش...

کوک آب دهنش رو قورت داد و دستش رو به سمت کمر شلوارکش برد( ayo bro 📸)
جونگ کوک درک میکرد که اون پورن خیلی هات بود برای همین تحریک شده ولی نمی‌فهمید چرا خودش رو جای اون باتم لعنتی تصور میکرد
بعد از باز کردن گره شلوارکش دستش رو آروم داخل برد و شروع به آروم مالید عضوش کرد
.
.
.
.

آخرین قولوپ سوجوش رو نوشید و بخاطر تلخ بودنش قیافشو جمع کرد
سرشو که روی میز گذاشته بود بلند کرد و ساعت چک  کرد
با دیدن ساعت چشماش چهارتا شدن اگه کسی این ساعت اینجا مست پیداش میکرد براش خیلی بد میشد 
پس از جاش بلند شد و آشپزخونه رو به مقصد اتاقش ترک کرد
اونقدری مست نبود که مسخره بازی دربیاره و یا هوشیاری نداشته باشه پس سعی کرد تو آروم ترین حالت از پله ها بالا بره تا به اتاقش برسه البته اگه اینو فاکتور بگیریم که وسط راه چندباری سقوط کرد و کونش با برخورد با پله ها آسفالت شد
با مالیدن پشتش و به دیوار تکیه داد
بخاطر بیدار نشدن هیچ کس و موفقیتش اشک خیالیشو پاک کرد