"
موسیقی وجود داره چون غم هنوز کلید خونت رو گم نکرده"
باد با نهایت ادب به شیشههای سرد پنجره کوبید، دوست داشت داخل بیاد تا راحتتر نوایی که با سخاوتمندی توی بالکن کوچیکت مینواختی رو بهم برسونه. اما من خیرهتر ازونیم که گول سرمای پائیزی رو بخورم ، همینطور دیوانهتر ازونی که فرصت پرواز با رویای نگاه کردن دستانت رو هنگام نواختن از دست بدم.
بازش کردم، سوزناک بود اما زیبایی تو گرمم میکنه؛ قلبم رو روحم رو، درست مثل کاری که قهوهی صبحگاهی با دستان تنهای من میکرد. گرمای وهمانگیزش به حدی لذتبخش بود که اهمیتی به زودگذر بودنش نمیدادم. حتی گاهی چند ثانیه اضافهتر از ساعت دیواری آشپزخونه قرض میگرفتم تا بیشتر ازش لذت ببرم، مثل حالا که میخوام از خداوند روزهای بیشتری رو برای تو زندگی کردن قرض بگیرم.
دوباره باد سوزناک سیلیای به صورتم کوبید تا به یادم بیاره به چه دلیلی خودسرانه توی سرمای استخوانسوز کنار پنجره ایستادم و به بیانتهایی آسمون خیره شدم، بخاطر تو بود مگه نه؟ برای مجانی غرق شدن توی نتهای منظم ویولون تو اینجام.
قطعهی موهبت از مکس ریچر درست میگم؟ تو هیچ آهنگی رو به اندازهی این اثر دوست نداری پس ارزشش رو داشت که برای دونستن اسمش تمام شب شنبه رو توی کتابخونه سر کنم. با وجود نداشتن پول برای برگشت به خونه و حتی خرید شام، ساعت مچیم رو گرو گذاشتم تا اون پیرزن آلمانی اجازه بده کتابی که میخواستم رو ازونجا بگیرم. اما وقتی رسیدم خونه و تونستم دوباره تورو کنار بالکن اتاقت درحالی که لباس سفیدی به تن داری و میخندی ببینم، فراموش کردم که هیچ الفبایی رو به جز "دوستت دارم" بلد نیستم، کتاب رو برگردوندم.
YOU ARE READING
Lost On You
Fanfiction"حس میکردم با فهمیدن وجود من ممکن نیست به زیبایی همیشه بنوازی، چون انسان در تنهایی به کمال میرسید و این نقطهی شکوفایی تو در تمام اشکهای شبانت بود." Couple: Hyunho 𝖳𝖺𝗀s : Romance, Classical, Musical Au, Violinist, Music Sheets, Architecture, Ne...